- وهمیات
- جمع وهمیه، پندارگان سمرادینان جمع وهمیه امور موهوم: و اما مقدمات و همیات و مشبهات
معنی وهمیات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع زهدیه آنجه درباره زهد و پارسایی گفته و نوشته شود:) چنانکه من در زهدیات گفتم (قابوسنامه)
ولایت، زادگاه، منطقه، شهر و توابع آنکه یک نفر والی بر آن فرمانروایی می کرد، برابر با شهرستان کنونی، کشور، حکومت کردن، فرمانروایی، در تصوف ولی بودن، مقام ولی
جمع مهمله، یاوه ها چرند و پرند جمع مهمله (مهمل) کلامهای بیهوده مزخرفات
جمع وضعیه، چگونگی ها جاورها جمع وضعیت: (وآنرا وضعیات خوانند) توضیح مرحوم محمدعلی فروغی این استعمال را نمی پسندد
جمع ولایه، استان ها شهرستان ها سرزمین ها جمع ولایت: (و باهتمام تمام رعایا را استمالت نموده بعمارت شهر بغداد و زراعت مزارع و مواضع قری و ولایات آن مشغول ساخت) جمع ولایت
بد گمان، ترسان، سهمگین دارای شک شاک بدگمان، ترسان ترساننده، هولناک مخوف
иллюзии
Illusionen
ілюзії
iluzje
ilusões
illusioni
ilusiones
illusions
illusies
ภาพลวงตา