جدول جو
جدول جو

معنی وهل - جستجوی لغت در جدول جو

وهل
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، ناجو، نوژ، نوج، نشک
سرو کوهی، درختی خودرو و بلند از خانوادۀ سرو با چوبی سخت و برگ های مرکب که در کوه ها و کنارۀ جنگل ها می روید و پوست آن مصرف دارویی دارد، عرعر، ابهل، ارجا، مای مرز، ارس
تصویری از وهل
تصویر وهل
فرهنگ فارسی عمید
وهل(وِ لَ)
دهی است جزو دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه در 7 هزارگزی راه شوسۀ میانه به خلخال با 128 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
وهل(وَ هََ)
ترسنده، سست. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
وهل(وُ)
درخت کاج راگویند که صنوبر باشد، و بعضی گویند وهل درخت سرو کوهی است و آن را به عربی عرعر و ثمر آن را حب العرعر گویند. (برهان) (آنندراج). درخت صنوبر. (انجمن آرا). به اقسام سرو کوهی که مراداقسام درخت پیرو است اطلاق شود، ابهل. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ابهل و سرو کوهی شود
لغت نامه دهخدا
وهل
به اقسام سرو کوهی که مراد اقسام درخت پیرو است، ابهل
تصویری از وهل
تصویر وهل
فرهنگ لغت هوشیار
وهل
رها آزاد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهل
تصویر نهل
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وهب
تصویر وهب
(پسرانه)
بخشش، عطا، نام پدر آمنه مادر پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خوهل
تصویر خوهل
پیچ خورده، کج، ناراست، دارای انحنا، برای مثال وآن بندها که بست فلاطون پیش بین / خوهل است و سست پیش کهین پیشکار من (ناصرخسرو - ۲۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هول
تصویر هول
خوف، هراس، ترس، بیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوهل
تصویر فوهل
شوره، ماده ای شیمیایی و سفید رنگ که در تهیۀ باروت به کار می رود، ابقر، شورج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وله
تصویر وله
سرگردانی از عشق، شیفتگی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ زَءْ ءُ)
تعریض کردن و سخن سربسته گفتن به کسی تا درغلطانند. تقول: توهلت فلاناً، اذا عرضته لان یوهل ای، یغلط. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تعریض کردن و سخن سربسته گفتن به کسی تا در غلط افتد. (آنندراج). تعریض کردن تا در غلط افتد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
شوره، و آن چیزی است که از آن باروت سازند، و در هندوستان بدان آب سرد کنند. (برهان). شوره. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شوره شود
لغت نامه دهخدا
(مُهْ)
ژول. از خاورشناسان نامدار فرانسه. به سال 1800 میلادی به دنیا آمد و به سال 1878 میلادی درگذشت. وی از زبانهای شرقی بیش از همه درباره زبان فارسی تحقیق و پژوهش داشت و چند کتاب مربوط به زرتشت را گردآوری و نشر نمود و نیز شاهنامۀ فردوسی را به دستور پادشاه فرانسه به زبان فرانسه ترجمه و از 1838 تا1878 میلادی چاپ کرد و آن یکی از زیباترین و معروف ترین چاپهای شاهنامه است به قطع بزرگ با حاشیه ها و تزیین به سبک شرقی که از شاهکارهای چاپ خانه ملی فرانسه درقرن گذشته است. چاپ این نسخه چنان شوری در محافل ادبی به پا کرد که در سپتامبر 1839 ’آمپر’ در ’مجلۀ دو دنیا’ و ’سنت بوو’ در روزنامۀ ’لندی’ مقاله ای در ستایش این اثر نوشتند و لامارتین چندین صفحه درباره رستم قهرمان ملی ایران نوشت. ویکتور هوگو نیز در ’افسانۀ قرنها’ ده ها شعر در ستایش فردوسی سرود. این نسخه در طهران یک بار به قطع جیبی همراه با مقدمه ای به فارسی عیناً چاپ عکسی شد (1345 ه. ش.) و بار دیگر به قطع بزرگتر بر اساس اصل نسخه، عکس برداری و افست گردید. رجوع به مقدمۀ چاپ جیبی و مزدیسنا ص 366 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خهل
تصویر خهل
کج کژ خوهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذهل
تصویر ذهل
ازیاد بردن فراموشیدن، سویسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهل
تصویر دهل
طبل طبل بزرگ کوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهل
تصویر آهل
مردی که زن وفرزند دارد
فرهنگ لغت هوشیار
نفرین کردن، اندک و آسان ناچیز دوم شخص مفرد امر حاضر از هلیدن بگذار، آنکه بدهی خود را پرداخته یا حساب خویش را واریز کرده و مدیون نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهل
تصویر جهل
نادان شدن، نا دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوهل
تصویر خوهل
پیچ خورده، کج، ناراست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهل
تصویر سهل
نرم، آسان، هموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهل
تصویر شهل
میش چشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهل
تصویر زهل
سپید شدن تابان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوهل
تصویر فوهل
شوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهل
تصویر توهل
سر بسته گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهل
تصویر رهل
آماسیدن، زرداب زایش، بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوهل
تصویر خوهل
((خُ))
کج، کژ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سهل
تصویر سهل
آسان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وصل
تصویر وصل
پیوند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هول
تصویر هول
هراس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آهل
تصویر آهل
جای باش، رام، زن دار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جهل
تصویر جهل
نادانستگی، نادانی
فرهنگ واژه فارسی سره
بته ی سوختنی
فرهنگ گویش مازندرانی