پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
مریخ، روز بیستم از هر ماه خورشیدی، برای مثال ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه / بهرام روز بادۀ بهرام رنگ خواه (مسعودسعد - ۵۴۹)، در ایران باستان، فرشتۀ موکل بر مسافران
مریخ، روز بیستم از هر ماه خورشیدی، برای مِثال ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه / بهرام روز بادۀ بهرام رنگ خواه (مسعودسعد - ۵۴۹)، در ایران باستان، فرشتۀ موکل بر مسافران
نام روز بیستم از هر ماه شمسی. (برهان) (آنندراج) (غیاث) (رشیدی) (انجمن آرا) (جهانگیری) : نگه دار از ماه بهرام روز برو تا در مرو گیتی فروز. فردوسی. همی بود تا روز بهرام بود که بهرام را آن نه پدرام بود. فردوسی. ای روی تو بخوبی افزون ز مهر و ماه بهرام روز باده و بهرام رنگ خواه. مسعود.
نام روز بیستم از هر ماه شمسی. (برهان) (آنندراج) (غیاث) (رشیدی) (انجمن آرا) (جهانگیری) : نگه دار از ماه بهرام روز برو تا در مرو گیتی فروز. فردوسی. همی بود تا روز بهرام بود که بهرام را آن نه پدرام بود. فردوسی. ای روی تو بخوبی افزون ز مهر و ماه بهرام روز باده و بهرام رنگ خواه. مسعود.
چیزهای سهل و سبک و کم وزن. (برهان) (آنندراج). هر چیز سهل و آسان. (ناظم الاطباء). هر چیز سبک و کم وزن و مختصر. (فرهنگ فارسی معین) : جهان پر از خس و پرخار و پر ورام شده ست ترا کلام همی بی ورام باید کرد. ناصرخسرو. عطای او به ورام است زائرانش را گمان مبر که جز او کس عطادهد به ورام. فرخی. در فرهنگ نظام آمده معنی شعر فرخی: عطای او به ورام است زائرانش را گمان مبر که جز او کس عطا دهد به ورام. این است که ’هر کس تحفۀ مختصری برای ممدوح ببرد، او عطا میکند’ این معنی متکلف مینماید ولی این بیت در دیوان چ دبیرسیاقی ص 241 چنین آمده: عطای او به دوام است زایرانش را گمان مبر که جز او کس عطا دهد به دوام. و در صورت صحت این نسخه بیت شاهد نتواند بود. مرحوم دهخدا در تعلیقات دیوان ناصرخسرو ص 638 درباره این بیت نوشته در این مورد به معنی صره و بدره یا بار یا تخت بزاز و امثال آن میتواندبود که درست مقابل آن معنی است که در فرهنگها ضبط شده. (فرهنگ فارسی معین) ، پارسنگ ترازو. (اسدی). کمی و نقصان در وزن و در اندازۀ چیزی. (ناظم الاطباء) ، مبیع. (فرهنگ فارسی معین) : که بود آنکه بخرید سودی ز عالم که نستد فزون از مصیبت ورامی ؟ ناصرخسرو (فرهنگ فارسی معین از دیوان ناصرخسرو و تعلیقات دهخدا ص 638). ، عرض. مقابل جوهر. (فرهنگ فارسی معین) : جوهر محض الهی نور اوست وین جهان یکسر بر آن جوهر ورام. ناصرخسرو (دیوان، تعلیقات دهخدا ص 638)
چیزهای سهل و سبک و کم وزن. (برهان) (آنندراج). هر چیز سهل و آسان. (ناظم الاطباء). هر چیز سبک و کم وزن و مختصر. (فرهنگ فارسی معین) : جهان پر از خس و پرخار و پر ورام شده ست ترا کلام همی بی ورام باید کرد. ناصرخسرو. عطای او به ورام است زائرانش را گمان مبر که جز او کس عطادهد به ورام. فرخی. در فرهنگ نظام آمده معنی شعر فرخی: عطای او به ورام است زائرانش را گمان مبر که جز او کس عطا دهد به ورام. این است که ’هر کس تحفۀ مختصری برای ممدوح ببرد، او عطا میکند’ این معنی متکلف مینماید ولی این بیت در دیوان چ دبیرسیاقی ص 241 چنین آمده: عطای او به دوام است زایرانش را گمان مبر که جز او کس عطا دهد به دوام. و در صورت صحت این نسخه بیت شاهد نتواند بود. مرحوم دهخدا در تعلیقات دیوان ناصرخسرو ص 638 درباره این بیت نوشته در این مورد به معنی صره و بدره یا بار یا تخت بزاز و امثال آن میتواندبود که درست مقابل آن معنی است که در فرهنگها ضبط شده. (فرهنگ فارسی معین) ، پارسنگ ترازو. (اسدی). کمی و نقصان در وزن و در اندازۀ چیزی. (ناظم الاطباء) ، مبیع. (فرهنگ فارسی معین) : که بود آنکه بخْرید سودی ز عالم که نَستد فزون از مصیبت ورامی ؟ ناصرخسرو (فرهنگ فارسی معین از دیوان ناصرخسرو و تعلیقات دهخدا ص 638). ، عَرَض. مقابل جوهر. (فرهنگ فارسی معین) : جوهر محض الهی نور اوست وین جهان یکسر بر آن جوهر ورام. ناصرخسرو (دیوان، تعلیقات دهخدا ص 638)
مسعود بن ابی فراس حلی، عالمی فقیه، محدث، از اولاد مالک اشتر نخعی و از اساتید شیخ منتجب الدین ابوالحسن است. به سال 605 ه. ق درگذشت. او راست: کتاب معروف به مجموعۀ ورام موسوم به تنبیه الخاطر و نزهه الناظر در اخلاق
مسعود بن ابی فراس حلی، عالمی فقیه، محدث، از اولاد مالک اشتر نخعی و از اساتید شیخ منتجب الدین ابوالحسن است. به سال 605 هَ. ق درگذشت. او راست: کتاب معروف به مجموعۀ ورام موسوم به تنبیه الخاطر و نزهه الناظر در اخلاق
دهی است از دهستان خانمرود بخش هریس شهرستان اهر، واقع در 5هزارگزی شمال خاوری هریس و 27هزارگزی شوسۀ تبریز به اهر. دارای 321 تن سکنه. آب آن از رود خانه قوری چای و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان خانمرود بخش هریس شهرستان اهر، واقع در 5هزارگزی شمال خاوری هریس و 27هزارگزی شوسۀ تبریز به اهر. دارای 321 تن سکنه. آب آن از رود خانه قوری چای و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام محلی کنار راه شیراز به بوشهر میان کلیه و بوشهر در 233هزارگزی شیراز واقع شده است. (یادداشت بخط مؤلف) ، مجازاً، به معنی توپ آهنین است که از آلات معظمۀ جنگ است. (از انجمن آرا) : اهریمن رویینه تن تنین آهن پیرهن آتش فشانان از دهن چون کام اژدرها شده. ؟ (از انجمن آرا)
نام محلی کنار راه شیراز به بوشهر میان کلیه و بوشهر در 233هزارگزی شیراز واقع شده است. (یادداشت بخط مؤلف) ، مجازاً، به معنی توپ آهنین است که از آلات معظمۀ جنگ است. (از انجمن آرا) : اهریمن رویینه تن تنین آهن پیرهن آتش فشانان از دهن چون کام اژدرها شده. ؟ (از انجمن آرا)
وهرام (پهلوی). بهرام یا وهرام نام چند تن از شاهان ساسانی است. (فرهنگ فارسی معین) ، چیزی را از خوف عشار و جز آن از راه غیرمسلوک آوردن. منه حدیث الحجاج انه اتی بجراب لؤلؤ بهرج، ای عدل به عن الطریق المسلوک. (منتهی الارب) (از آنندراج). قاچاق کردن. (یادداشت بخط مؤلف)
وهرام (پهلوی). بهرام یا وهرام نام چند تن از شاهان ساسانی است. (فرهنگ فارسی معین) ، چیزی را از خوف عشار و جز آن از راه غیرمسلوک آوردن. منه حدیث الحجاج انه اتی بجراب لؤلؤ بهرج، ای عدل به عن الطریق المسلوک. (منتهی الارب) (از آنندراج). قاچاق کردن. (یادداشت بخط مؤلف)