- وهده
- وهده در پارسی پسته زمین نشیب زمین گود دره جای مطمئن و هموار، جمع وهد، زمین پست و هموار، جمع وهاد
معنی وهده - جستجوی لغت در جدول جو
- وهده ((وَ دِ))
- زمین پست و هموار، جمع وهاد
- وهده
- زمین پست، گودال
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کودک رسیده: مادینه
نتیجه، سرانجام، فایده، منفعت
مونث سهد بی خوابی، کاراستوار
گری از بیماری ها
سود و فایده، راست و درست، حق
ضمان، کفالت، تاوان، ذمه، پیمان
نوید، قول، قرار، خبر خوش دربارۀ آینده، مژده
برجی که کبوتران در آن خانه کرده باشند، کبوترخانه، چوبی که کبوتربازان به دست می گیرند و با آن کبوتر می پرانند
تاوان و کفالت، ضمان
یوز: مادینه
اصل بنا شالده ماده، بصورت پسوند آید بمعنی فوق خانواده کدواده کواده
وحدت در فارسی ایواکی یگانگی
برج (مطلقا) بارو، برج کبوتر (خصوصا) کبوتر خان، چوبی که کبوتر بازان در دست گیرند و بوسیله آن کبوتر را بپرواز در آرند
در تازی نیامده نویدنش پشت پتیست نوید نویذ (در لغت فرس برابر با آگهی دادن و خرام آمده است) فردوسی آن را برابر با (وعد) به کار برده به دیدار تو داده ایمش نوید زما بازگشت است دل پرامید گرگانی نیز آن را با همین مانک به کار برده فراق دوست سر تا سر امید است ز روز خرمی دل را نوید است دیسیات دسیاد نویده مژده، یا وعده و و عید وعد و عید، عهد پیمان: (سخن وی حق وعده وی راست)، قول قرار: گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم وعده ه زحد بشد و مانه دودیدیم و نه یک. (حافظ)، دفعه مرتبه بار: (عبدل گویا روزی سی شاهی مزد میگیرد) توضیح وعده بر وزن حمله در اصل (وعد) بر وزن حمل است ولی آنرا شعرا نیز دراشعار خود بکار برده اند ناصر خسرو گوید: مر مرا شکر چسان وعده کنی گرت سنگ است ای پسر در آستین. (نداب) یا راست کردن وعده. بقول و قرار خودکاملا عمل کردن: (صدق در سنت راست گفت و راست کردن وعده باشد)
کرت بار، بار، دفعه
تره تیزک: ... و زتره هاوند
کوهان هودج. حق راستی مقابل بیهوده، سود فایده مقابل بیهوده
ترتیزک، گیاهی یک ساله با برگ های بیضوی و طعم تند و تیز که جزء سبزی های خوردنی مصرف می شود. دارای ید، آهن و فسفات و ضد اسکوربوت است، شاهی، ککژه، ککش، کیکر، کیکیز
نوبت، بار، دفعه
Promise
promessa
promesa
obietnica
обещание
обіцянка