جدول جو
جدول جو

معنی ونوس - جستجوی لغت در جدول جو

ونوس
(دخترانه)
ستاره زهره
تصویری از ونوس
تصویر ونوس
فرهنگ نامهای ایرانی
ونوس
زهره، دومین سیارۀ منظومۀ شمسی که قدما آنرا سعد می دانستند و به خنیاگری نسبت می دادند، ناهید، بیدخت، بغدخت، بیلفت، خنیاگر فلک، مطربۀ فلک
تصویری از ونوس
تصویر ونوس
فرهنگ فارسی عمید
ونوس
(وِ)
خدایی از خدایان یونان که الهۀ جمال و زیبایی بود. ربه النوع زیبایی یونان قدیم و دختر ژوپیتر. خدای خدایان او را به وولکانوس داد. ونوس را در سراسر یونان و روم ستایش میکردند و از او مجسمه های زیبای فراوان به دست آمده است. (ترجمه تمدن قدیم فوستل د کولانژ)
لغت نامه دهخدا
ونوس
((وِ))
زهره، ناهید، رب النوع عشق در نزد یونانی ها
تصویری از ونوس
تصویر ونوس
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ونوش
تصویر ونوش
(دخترانه)
گل بنفشه (نگارش کردی: وهنهوش)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوس
تصویر نوس
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، تربیسه، توبه، سویسه، تیراژه، نوشه، ایرسا، آفنداک، کرکم، سرویسه، ترسه، آزفنداک، کلکم، سدکیس، آژفنداک، آلیسا، اغلیسون، قوس و قزح، تویه، شدکیس، آدینده، نوسه، درونه، تیراژی، قزح، رخش، تربسه، سرکیس، سرگیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خنوس
تصویر خنوس
پنهان و غایب شدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ نَوْ وِ)
خرما که اطراف آن سیاه گردیده باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ناقۀ تیزرو و نیک شتاب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان کلرودپی بخش مرکزی شهرستان نوشهر. سکنۀ آن 200 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
نام سنگی است. گویند هرکه خاتمی از آن سنگ در انگشت کند غم و اندوه و حزن بدو نرسد. (برهان قاطع) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
نام درختی. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نام گیاهی و به این معنی بصورت سیوس هم آمده است. (برهان) (آنندراج). سندریطس است که نبات حدیدی نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به سیوس شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
خرمن غلۀ کوفته که هنوز باد نداده و کاه را از دانه جدا نکرده باشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
یکی از سرداران سپاه اسکندر مقدونی که در لشکرکشی با داریوش فرماندهی سپاه را به عهده داشت. رجوع به فهرست اعلام ایران باستان شود
لغت نامه دهخدا
(زِ)
پنهان شدن آهو در خوابگاه خود و درآمدن در آن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). در آشیان شدن آهو. (ترجمان القرآن) (دهار). در آشیان شدن آهو و گوزن و بز کوهی. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
کنس. کونوس. ازگیل. رجوع به ازگیل در همین لغت نامه و درختان جنگلی ایران و جنگل شناسی ساعی شود.
- کنوس طبری، به لغت تبرستان اسم نوع زعرور است و به ترکی ازگل خوانند و لذیذتراز زعرور است. (انجمن آرا) (آنندراج). اسم نوع کبیرزعرور است. (الفاظ الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قنس، به معنی اعلای سر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قنس شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ذَیْ یُءْ)
وزیدن باد بر شاخۀ باریک و جنبانیدن آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ضد عقور یعنی سگ ناگزنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، سستی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سپس ماندن از کسی. خنس. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از ترجمان علامۀ جرجانی) ، سپس کردن کس را. خنس، گرفتن نر انگشت را. خنس، غایب کردن کسی را. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خنس، پنهان شدن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (ترجمان علامۀ جرجانی). خنس
لغت نامه دهخدا
(خِنْ نَ)
شیر بیشه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ازگیل (در گیلان و مازندران) گاواوبا، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، ازگیل در گیلان و مازندران، کنس، کنوس، (جنگل شناسی تألیف کریم ساعی ج 2 ص 235)
لغت نامه دهخدا
آبنوس
لغت نامه دهخدا
(قَ)
زبر خود آهنی یا آهن سر خود، تندی میان دو گوش اسب، میانۀ راه. قونس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به قونس شود
لغت نامه دهخدا
قوس قزح، (لغت فرس اسدی) (صحاح الفرس) (اوبهی) (ناظم الاطباء)، آژفنداک، (ناظم الاطباء)، نوسه، (فرهنگ فارسی معین) :
از باد روی خوید چو آب است موج موج
وز نوس پشت ابر چو چرخ است رنگ رنگ،
خسروانی (از لغت فرس)،
، تقلید حرف زدن و گفتگوی شخصی را کردن، (برهان قاطع)، تقلید بانگ و آواز سخن گفتن کسی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انوس
تصویر انوس
سگ رام سگ ناگزنده خو گیرنده جانور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنوس
تصویر جنوس
جمع جنس، گون ها گونه ها سردک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنوس
تصویر خنوس
غائب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنوس
تصویر گنوس
فرانسوی از یونانی فرزان موبدان فرزان برتر (حکمت عالی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنوس
تصویر عنوس
جمع عانس، دختران ترشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آونوس
تصویر آونوس
آبنوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنوس
تصویر فنوس
فانوس بنگرید به فانوس
فرهنگ لغت هوشیار
قوس قزح رنگین کمان. توضیح در لغت فرس چاپ هرن ص 44 بیت ذیل از خسروانی آمده: (ازباد روی خوید چو آنست موج موج و زنوس پشت ابر چو چرغست رنگ رنگ) در لغت فرس چاپ اقبال ص 441 همین بیت ذیل (نوسه) بدین صورت آمده: (از باد کشت بینی چون آب موج موج وز نوسه ابر بینی چون جزع (جرغ) رنگ رنگ) رشیدی و برهان (نوس) و (نوسه) هر دو را آورده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوس
تصویر نوس
رنگین کمان، قوس قزح، آژفنداک، ازفنداک، آزفنداک، نوسه، آدینده، توبه، تربسه
فرهنگ فارسی معین
نام روستایی در دهستان کلرودپی نوشهر، روستایی در منطقه.، گوسفند بنفش رنگ
فرهنگ گویش مازندرانی