جدول جو
جدول جو

معنی ونا - جستجوی لغت در جدول جو

ونا
سستی شکستگی
تصویری از ونا
تصویر ونا
فرهنگ لغت هوشیار
ونا
از توابع لاریجان آمل، نوعی سبزی خودرو و خوراکی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وناز
تصویر وناز
(دخترانه)
با وقار (نگارش کردی: وهناز)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سونا
تصویر سونا
(دخترانه)
مرغ آبزی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نونا
تصویر نونا
(دخترانه)
برج حوت، نام مادر ابراهیم (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مونا
تصویر مونا
(دخترانه)
نام یک الهه، منا، امیدها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ونانه
تصویر ونانه
نان گرده، نان تفتان، نان کلفت، برای مثال بر خوان وی اندر میان خانه / هم نان تنک بود و هم ونانه (دقیقی - ۱۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. سکنۀ آن 500 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان فیلاب بالا از بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد واقع در 19 هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک. سکنۀ آن 100 تن. آب آن از رود خانه بلارود و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان برده برۀ بخش اشترینان شهرستان بروجرد، واقع در ده هزارگزی جنوب باختری شوسۀ اشترینان به بروجرد. سکنۀ آن 1276 تن. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. ادارات دولتی و پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد در 2 هزارگزی باخترشوسۀ شاه زند به ازنا. سکنۀ آن 315 تن. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان هنام بسطام بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد در کنار شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات و حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(وِ تی وَ)
دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 12 هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن دامنه و سردسیری است. سکنۀ آن 180 تن. آب آن از چشمۀ سراب وناب و محصول آن غلات و لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(وَ نَ / نِ)
نان گرده. (برهان) (لغت نامۀ اسدی) :
بر خوان وی اندر میان خانه
هم نان تنک بود و هم ونانه.
دقیقی
لغت نامه دهخدا
(وَ وَ)
دهی است جزو دهستان وزوا از بخش دستجرد شهرستان قم واقع در 9 هزارگزی قاهان. موقع طبیعی آن کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 602 تن. آب آن از قنات و در بهار از رود محلی و محصول آن غلات، بنشن، باغات و انواع میوه جات سردسیری و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزو دهستان الموت بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین واقع در 65 هزارگزی راه عمومی. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 515 تن. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، بنشن، گردو، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. نصف سکنه در زمستان برای تأمین معاش به تنکابن میروند. صنایع دستی زنان بافتن لباس پشمی محلی و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر. سکنۀ آن 337 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
دهی است از دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم. سکنه 350 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است. مزرعه های خداآفرین، میانج، کورک، گندآب، پشت کبود جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. سکنۀ آن 180 تن. آب آن از چشمه و رود خانه سرکشتی و محصول آن غلات و لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اوزرود بخش نور شهرستان آمل، واقع در 47هزارگزی بلده و خاور شوسۀ چالوس، دارای 900 تن سکنه است، آب آن از چشمه است و راه شوسۀ فرعی دارد، از دو محل بالا و پایین تشکیل شده و بنای امامزادۀ آن قدیمی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)، نام محلی کنار راه تهران به چالوس میان گدوک کندوان و ولی آباد در 138300گزی تهران، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ونانه
تصویر ونانه
نان گرده نان کلفت: (بر خوان وی اندر میان خانه هم نان تنک بود و هم ونانه) (دقیقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وناه
تصویر وناه
مروارید، آهسته رفتار: زن
فرهنگ لغت هوشیار
((زُ))
بیماری پوستی که عامل ویروس آبله مرغان است که به صورت تاول ها یا دانه هایی در امتداد یک عصب پوستی پدیدار می شود و با درد زیادی همراه است
فرهنگ فارسی معین
((سُ))
حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچه آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن، در حوضچه آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است، سونای خشک و سونای بخار
فرهنگ فارسی معین
شبیه، مانند
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی واقع در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
تشت سفالی رخت شویی
فرهنگ گویش مازندرانی
راه های باریک سینه ی کوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام دهکده ای در نور، دانشمند، دانا
فرهنگ گویش مازندرانی
خروس یا دیگر پرندگان خوش خوان، آدم خوش صدا
فرهنگ گویش مازندرانی
آن ها
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع نشتای عباس آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
گریه کردن
دیکشنری اردو به فارسی
خوابیدن، برای خوٰابیدن
دیکشنری اردو به فارسی
کوتاه قد، کوتوله
دیکشنری اردو به فارسی