- ولیمه
- مهمانی ای که به مناسبت عروسی، بازگشت از سفر زیارتی، تولد فرزند یا خرید خانه و مانند آن می دهند
معنی ولیمه - جستجوی لغت در جدول جو
- ولیمه
- ولیمه در فارسی سور کتخدایی سور اروسی، دلمه پولی که داماد به آمادگان می پردازد (گویش گیلکی)، خوراک سور خوراک جشن، سور مهمانی عروس، طعامی که در مهمانی جشن عروسی زایمان و غیره دهند، جمع ولائم، پولی که بعنوان هدیه عروسی بوار دان دهند در بعض شهرستانها)
- ولیمه ((وَ مِ یا مَ))
- مهمانی، غذایی که در جشن و مهمانی می دهند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زن بردبار
(در هوا) نه گرم و نه سرد: هوایی پلیمه، (در آسمان) نیمی با ابرو نیمی گشاده و بی ابر
آنچه که به ستم از کسی گرفته شود
تیز ورن مرد
وسیمه در فارسی مونث وسیم زیبا روی مونث وسیم
شیر دفزک (غلیظ)، گلابه گلاب ویم
درون، دمساز همدم
چرک وسخ: لیمه گوش، کفش چرکین از چرم دباغت نا کرده
ولیه در فارسی مونث ولی بنگرید به ولی نزدیکی، پالان، توشه (انبان) مونث ولی: (هفت تنان... بنظر ولیه مذکوره درآمده)
شب پاسی (گویش گیلکی) خروسه سوران