جمع واژۀ ولید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی). مولودها. کودکان. پسران: تا بباشند بدین رز در مهمان منند رز فردوس من است ایشان ولدان منند. منوچهری. حوران و غلمان و ولدان بر گرد وی برآمدند. (قصص الانبیاء)
جَمعِ واژۀ ولید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی). مولودها. کودکان. پسران: تا بباشند بدین رز در مهمان منند رز فردوس من است ایشان ولدان منند. منوچهری. حوران و غلمان و ولدان بر گرد وی برآمدند. (قصص الانبیاء)
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد سگیل، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
زِگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد سِگیل، واروک، واژو، بالو، تاشکِل، گَندُمِه، آزَخ، زَخ، زوخ، آژَخ، ژَخ، ثُؤلول