معنی وردان - فرهنگ فارسی عمید
معنی وردان
وردان
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد سگیل، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
تصویر وردان
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با وردان
وردان
وردان
دهی است از دهستان کره سنی بخش سلماس شهرستان خوی، در 9 هزارگزی باختری سلماس، دارای 320 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
وردان
وردان
دانهای (دانه های) سخت را گویند که از اعضای آدمی برمی آید و به عربی ثؤلول میگویند. (ناظم الاطباء) (برهان) (انجمن آرا). آن را به فارسی ژخ گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). آژخ. زگیل. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
وردان
وردان
وردنه. اطاقی که جلو آن باز باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ورشان
ورشان
قمری، کبوتر صحرایی، پرنده ای که به فارسی آن را مرغ الاهی می گویند
فرهنگ نامهای ایرانی
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.