جدول جو
جدول جو

معنی ولت - جستجوی لغت در جدول جو

ولت
واحد اندازه گیری اختلاف پتانسیل دو سر سیم که جریان الکتریکی از آن می گذرد
فرهنگ فارسی عمید
ولت
(وُ)
واحد اختلاف سطح (پتانسیل) الکتریکی است و آن عبارت است، از اختلاف سطح الکتریکی دو انتهای مفتولی که مقاومت آن یک اهم باشد و جریان یک آمپری از آن عبور نماید، و این اختلاف را با دستگاه ولت سنج اندازه گیری کنند
لغت نامه دهخدا
ولت
یکان فرور کهربی (واحد پتانسیل الکتریکی) ولت واحد اختلاف سطح (پتانسیل) الکتریکی و آن عبارتست از اختلاف سطح بین دو سر سیمی که مقاومت آن یک اهم است در صورتیکه جریانی بشدت یک آمپر از آن عبور کند و این اختلاف سطح را بوسیله دستگاهی بنام ولت سنج اندازه میگیرند
فرهنگ لغت هوشیار
ولت
((وُ لْ))
واحد نیروی محرکه برقی و اختلاف پتانسیل
تصویری از ولت
تصویر ولت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رولت
تصویر رولت
نوعی شیرینی لوله شدۀ خامه ای، نوعی خوراک که گوشت، سبزی یا پنیر را روی تکۀ خمیر پهن شده ای قرار داده و آن را پس از لوله کردن سرخ می کنند، وسیله ای به شکل چرخ کوچک دندانه دار که برای انتقال طرح از الگو به الگویی دیگر یا پارچه به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صولت
تصویر صولت
ابهت، فرّ و شکوه، هیبت، شدت و سختی، حمله، صوله در عربی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دولت
تصویر دولت
دارایی، ثروت، مال، در علوم سیاسی زمان سلطنت و حکومت بر یک کشور، در علوم سیاسی هیئت وزیران، نخست وزیر و وزیران او، آنچه به گردش زمان و نوبت از یکی به دیگری برسد، گردش نیکی به سود کسی
فرهنگ فارسی عمید
(وُ تِ)
فرانسوا ماری آروئه، معروف به ولتر. نویسندۀ مشهور فرانسه. در 21 نوامبر 1694م. در پاریس متولد شد و در 30 مۀ 1778م. در همان شهر درگذشت. وی درجوانی از حکومت استبدادی رنج بسیار دید چنانکه در 23سالگی به گناه سرودن اشعاری در هجو نایب السلطنۀ فرانسه به زندان باستیل افتاد و یازده ماه در زندان ماند، ولی چون رهائی یافت نایب السلطنه برای او صد لیورشهریه مقرر داشت. آثار معروف ولتر در دوران جوانی بیشتر از جمله قطعات نمایش و مباحث تاریخی و علمی است و از معروفترین آنها قطعۀ بروتوس در تاریخ شارل دوازدهم و اصول فلسفۀ نیوتن و قرن لوئی چهاردهم و بحث در اخلاق ملل است. ولتر در سال 1750 به دعوت فردریک دوم پادشاه پروس به درباروی رفت و تا سال 1753 در خدمت آن پادشاه به سر برد. فردریک با او مانند دوستی نزدیک رفتار میکرد چنانکه برای او در قصر پوتسدام عمارتی پایین تر از عمارت خصوصی خویش تعیین کرده بود و با وی بر یک خوان می نشست. وظیفۀ ولتر تنها این بود که در آثار قلمی فردریک از لحاظ ادبی نظر کند. این نزدیکی سبب شهرت فوق العادۀ او شد و نامش در سراسر اروپا بر سر زبانها افتاد ودر این زمان او را ’شاه ولتر’ میخواندند. در سال 1753 میان ولتر و فردریک بر هم خورد و به فرانسه بازگشت ولی لوئی پانزدهم به وی خوشبین نبود. ولتر برای آنکه از خطر توقیف و زندان ایمن باشد در مزرعه ای نزدیک مرز فرانسه و سویس مسکن گزید (1755) و 23 سال باقی عمر را در آنجا به سر برد. آثار این دوره از عمر او بیشتر به صورت نامه و مکتوب انتشار یافته که جمع آنهاقریب ده هزار است. ولتر در سیاست و فلسفه بانی اساس تازه ای نگردید، بلکه به قول خود اساس گذشته را ویران کرد. نسبت به دین مسیح نیز خصومت می ورزید و در این دشمنی گاه از سرحد غرض و اتهام و دروغ نیز میگذشت
لغت نامه دهخدا
تصویری از دولت
تصویر دولت
ثروت و مال، موروثی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی غلتک، منگچرخ از ابزارهای خنیا (قمار)، رند چرخ از ابزارهای درزیگری (خیاطی) چرخی کوچک که به همه جهات حرکت کند و شییء را که بدان متصل است با خود برند، چرخ رنده ایست دسته دار که جهت انتقال طرح از الگو بپارچه مورد استفاده قرار میگیرد، نوعی بازی که در آن برنده به وسیله توقف گلوله ای روی یکی از نمره های لوحه ای متحرک تعیین میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صولت
تصویر صولت
حمله بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صولت
تصویر صولت
((صُ یا صَ لَ))
برجستن و حمله کردن، هیبت، حمله، قدرت، نفوذ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دولت
تصویر دولت
حکومت، سلطنت، هیئت وزیران، سعادت، طالع، جاه، مکنت، مدد، کمک
فرهنگ فارسی معین
((لِ))
نوعی دستگاه قمار که دارای شماره هایی است. آن را می چرخانند و روی شماره ایی که خواهد ایستاد شرط بندی می کنند، نوعی شیرینی خامه ای، نوعی خوراکی که گوشت، پنیر... را لای خمیر نان می پیچند و آن را یا سرخ می کنند یا می پزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دولت
تصویر دولت
((دُ لَ))
گردش خوشبختی و ثروت و دارایی از شخصی به شخص دیگری، نیکبختی، خوش اقبالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دولت
تصویر دولت
کابینه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دولت
تصویر دولت
Government
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دولت
تصویر دولت
gouvernement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دولت
تصویر دولت
serikali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دولت
تصویر دولت
hükümet
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دولت
تصویر دولت
정부
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دولت
تصویر دولت
政府
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دولت
تصویر دولت
מֶמְשָׁלָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دولت
تصویر دولت
सरकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دولت
تصویر دولت
pemerintahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دولت
تصویر دولت
правительство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دولت
تصویر دولت
regering
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دولت
تصویر دولت
gobierno
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دولت
تصویر دولت
governo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دولت
تصویر دولت
governo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دولت
تصویر دولت
政府
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دولت
تصویر دولت
rząd
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دولت
تصویر دولت
уряд
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دولت
تصویر دولت
Regierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دولت
تصویر دولت
รัฐบาล
دیکشنری فارسی به تایلندی