پهلوانان کردان باشند از جنس نیکو (کذا). (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 394). پهلوانان و گردان را گویند. (برهان) (آنندراج). گرد و پهلوان. (ناظم الاطباء). اقبال در حاشیۀ 7 ص 394 لغت فرس نوشته اند: سابقاً مفرد این لغت، یعنی کولا را از همین نسخه نقل کردیم و باز هم معنی درست این کلمه معلوم نشد. مؤلف لغت فرس در ذکر کولانویسد: ’کولا زبان کردان بود، بارانی گوید: در بیابان...’ آقای دهخدا نوشته اند: این کلمه شولای امروز است و ظاهراً عبارت این بوده که ’کولا به زبان کردان بارانی بود’ و نام شاعر افتاده است میان ’بود’ و ’گوید’. و نیز عبارت ص 394 لغت فرس را چنین تصحیح کرده اند:کولا، وین بارانی که پهلوانان کردان پوشند از جنس نیکو. (حاشیۀ برهان چ معین). مرحوم دهخدا در یادداشتی آرد: کولاویان پهلوانان کردان باشند از جنس نیکو بارانی گوید. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) : در بیابان بدید قومی کرد کرده از موی هر یکی کولا وآن زبان نظیف هر کردی با برنشم و دیدۀ شهلا. (ازحاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). در غالب فرهنگها کولاویان را به همین عبارت یا شبیه آن شرح کرده اند و هیچ یک شاهدی ندارند، فقط در نسخۀ حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی شاهد فوق آمده است و چنانکه مشاهده می شود در قطعۀ مذکور کلمه کولاویان نیست و به گمان من اصل تمام فرهنگها برای این کلمه همین نسخۀ حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی است و کاتبی از قدیم ترین زمانها در مستی یا هشیاری، خستگی یا تازه نفسی گرسنگی یا سیری عبارت مؤلف را زیر و رو کرده و به این صورت درآورده است و اصل این بوده: کولاویان، پهلوانان کردان که کولا پوشند و آن نوعی بارانی است شاعر گوید... و کولا و شولا همان جامۀ پشمین است که امروز کردان و روستاییان و درویشان چون جبه ای به سرما، در زمستان در بر کنند... و در نسخۀ حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی نظایر این تصحیفات و تحریفات بسیار است - انتهی. و رجوع به کولا شود، شولاپوشان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
پهلوانان کردان باشند از جنس نیکو (کذا). (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 394). پهلوانان و گردان را گویند. (برهان) (آنندراج). گرد و پهلوان. (ناظم الاطباء). اقبال در حاشیۀ 7 ص 394 لغت فرس نوشته اند: سابقاً مفرد این لغت، یعنی کولا را از همین نسخه نقل کردیم و باز هم معنی درست این کلمه معلوم نشد. مؤلف لغت فرس در ذکر کولانویسد: ’کولا زبان کردان بود، بارانی گوید: در بیابان...’ آقای دهخدا نوشته اند: این کلمه شولای امروز است و ظاهراً عبارت این بوده که ’کولا به زبان کردان بارانی بود’ و نام شاعر افتاده است میان ’بود’ و ’گوید’. و نیز عبارت ص 394 لغت فرس را چنین تصحیح کرده اند:کولا، وین بارانی که پهلوانان کردان پوشند از جنس نیکو. (حاشیۀ برهان چ معین). مرحوم دهخدا در یادداشتی آرد: کولاویان پهلوانان کردان باشند از جنس نیکو بارانی گوید. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) : در بیابان بدید قومی کرد کرده از موی هر یکی کولا وآن زبان نظیف هر کردی با برنشم و دیدۀ شهلا. (ازحاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). در غالب فرهنگها کولاویان را به همین عبارت یا شبیه آن شرح کرده اند و هیچ یک شاهدی ندارند، فقط در نسخۀ حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی شاهد فوق آمده است و چنانکه مشاهده می شود در قطعۀ مذکور کلمه کولاویان نیست و به گمان من اصل تمام فرهنگها برای این کلمه همین نسخۀ حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی است و کاتبی از قدیم ترین زمانها در مستی یا هشیاری، خستگی یا تازه نفسی گرسنگی یا سیری عبارت مؤلف را زیر و رو کرده و به این صورت درآورده است و اصل این بوده: کولاویان، پهلوانان کردان که کولا پوشند و آن نوعی بارانی است شاعر گوید... و کولا و شولا همان جامۀ پشمین است که امروز کردان و روستاییان و درویشان چون جبه ای به سرما، در زمستان در بر کنند... و در نسخۀ حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی نظایر این تصحیفات و تحریفات بسیار است - انتهی. و رجوع به کولا شود، شولاپوشان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لافیدن. گرفتن. اخذ. جایزه گرفتن. ستدن. ستدن شاگردانه. گمان میکنم چنین کلمه ای بوده است و از فرهنگها فوت شده است به معنی ستدن و گرفتن یا دست لاف ستدن و خودلاف در ’دست لاف’ نیز از همین مادّه است: میلاو منی ای فغ و استاد توام من پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه می لاو. رودکی (از لغت نامۀ اسدی). و شاید فعل: میلاویدن باشد
لافیدن. گرفتن. اخذ. جایزه گرفتن. ستدن. ستدن شاگردانه. گمان میکنم چنین کلمه ای بوده است و از فرهنگها فوت شده است به معنی ستدن و گرفتن یا دست لاف ستدن و خودلاف در ’دست لاف’ نیز از همین مادّه است: میلاو منی ای فغ و استاد توام من پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه می لاو. رودکی (از لغت نامۀ اسدی). و شاید فعل: میلاویدن باشد
جمع واژۀ لاوی و منسوب بدان، یعنی اشخاصی که از اولاد لاوی سومین پسر یعقوب اند، گاهی این لفظ به معنی کاهنان نیز استعمال شده است، (ایران باستان ج 2 حاشیۀ ص 1160)، در قاموس کتاب مقدس آمده: گاهی اوقات کلمه لاوی و لاویان برای جمیع اولاد لاوی استعمال شده است (خروج 6:25 لا 25:32 عد 35:2 یوشع 21:3 و 41) و گاهی از اوقات اختصاص به نسل لاوی دارد به جز خانواده های هارون و کهنه (اول پادشاهان 8:4 عزرا 2:2:70 یوحنّا 1:19) و گاهی از اوقات همچو صفتی از برای کهنه استعمال میشود یعنی که از سبط لاوی متسلسل است (تثنیه 17:18 یوشع3:3) اما معنی ثانوی که قصد از سبط لاوی باشد غیر ازسلسلۀ کهنه بیشتر در کتاب مقدس وارد است، و در سفرپیدایش به هیچوجه اشاره به تقدیس و تعیین لاویان نیست مگر در وقتی که در فقرۀ گوساله با موسی از برای خداوند غیرت کشیدند، از آن پس از برای خدمت مقدس معین گشتند (تثنیه 10:8 و 9 و 33:8 و 11) و در وقت تعیین ایشان عدد مردان 22000 و عدد اول زادگان جمیع اسباط22273 نفر بودند و قوم فدیه آنهائی را که افزون بودند هریک را پنج شاقل دادند (سفر اعداد 3:45 - 51) و این مبلغ مطابق همان مقداری بود که از برای فدیۀ اول زادگان انسان و حیوانات نجس و چیزهای مهیب لازم بود (لاویان 27:6، سفر اعداد 18:16) و قوم لاوی واسطۀ قوم و کاهنان بودند و ایشان را جایز نبود که قربانی گذرانند و بخور سوزانند و نیز جایز نبود که اشیاء مقدسه را بدون پرده و پوشش ملاحظه کنند (سفر اعداد 4:5) لکن ایشان از سایرین به تابوت سکینه نزدیکتر بودند چنانکه چادر جماعت را هنگام کوچ کردن ایشان بر میداشتند و در وقت فرود آمدن و منزل کردن برپا مینمودند، و از برای وظیفۀ خدمت خود بعد از شست و شو و تراشیدن بدن حاضر میشدند، خلاصه واجبات بنی لاوی در نهایت دقت معین بود و به سه بهره منقسم بودند: قهاتیان و جرشونیان و مراریان، بهرۀ اول بردارندگان ظروف مقدسه، بهرۀ دوم بردارندگان اقسام خیمه و بهرۀ سوم بردارندگان لوحها و ستونها بودند، و شهرهائیکه به لاویان اختصاص داشت چهل و هشت شهر با اطراف آنها بمسافت هزار ذرع از همه طرف مختص آنها بود یعنی سیزده شهر از برای کاهنان و شش شهر از برای بست بتوسط قرعه تعیین یافت در میان اسباط، و لاویان را غیر از این شهرها و اطراف آنها عشر تمام محصولات از حیوانات و نباتات نیز بود واز این عشر ایشان بکاهنان میدادند (سفر اعداد 18:20 - 32) و در هر سه سال یک دفعه عشر ثانوی نیز میگرفتند و نیز در هنگام خدمت بعضی وظایف دیگر علاوه بر آنهائی که ذکر شد داشتند، و در ایام داود عدد کهنه به 38000 رسید که 24000 آنها از برای خدمات معینه مقرر گشتند و 6000 نفر از برای تعلیم شریعت و اجرای احکام معین شدند و 4000 از برای وظیفۀ دربانی و 400 نفر از برای خواندن و نواختن آلات طرب بودند این ها را فرقه فرقه نموده هر فرقه بنوبت خود از شهرهای خودشان برای خدمت مقدس حاضر میشدند (اول تواریخ ایام 23: و 24:20 - 31 و 25:26) و در وقتی که سبط اسرائیل از یهوداجدا گشتند سبط لاویان با یهودا همدست گردیدند (دوم تواریخ ایام 11:13 - 15) و ایشان را در تدبیر آن مملکت مخصوصاً در ایام یهوشافاط (دوم تواریخ ایام 19:8 - 11 و 20:14 - 28 و یوحنا اشعیا 2 تو 23:1 - 8 و حزقیا دوم تواریخ 29:3 - 36 و 30:21 و 22 و 31:2 - 4 و یوشیا دوم تواریخ 34:12 و 35:3 - 18) و غیره ید طولائی بود لکن بعد از اسیری معدودی از ایشان مراجعت کردند (عزرا 2:36 - 42 و 3:10 و 6:18) اما آنانی که به اورشلیم مراجعت کردند بر سر منصب قدیم خود رفتند و دردهاتی که نزدیک اورشلیم بود مأوی گزیدند و قوم کمافی السابق عشر معینه را بدیشان می دادند (نحمیا 10:37 - 39 و 12:29) ولی در عهد جدید آنها را همچو اشخاصی که در رسوم و قواعد ظاهری شرعیه ماهر می بودند و باطن آن را ترک می کردند به حساب می آورد (لوقا 10:32)
جَمعِ واژۀ لاوی و منسوب بدان، یعنی اشخاصی که از اولاد لاوی سومین پسر یعقوب اند، گاهی این لفظ به معنی کاهنان نیز استعمال شده است، (ایران باستان ج 2 حاشیۀ ص 1160)، در قاموس کتاب مقدس آمده: گاهی اوقات کلمه لاوی و لاویان برای جمیع اولاد لاوی استعمال شده است (خروج 6:25 لا 25:32 عد 35:2 یوشع 21:3 و 41) و گاهی از اوقات اختصاص به نسل لاوی دارد به جز خانواده های هارون و کهنه (اول پادشاهان 8:4 عزرا 2:2:70 یوحنّا 1:19) و گاهی از اوقات همچو صفتی از برای کهنه استعمال میشود یعنی که از سبط لاوی متسلسل است (تثنیه 17:18 یوشع3:3) اما معنی ثانوی که قصد از سبط لاوی باشد غیر ازسلسلۀ کهنه بیشتر در کتاب مقدس وارد است، و در سفرپیدایش به هیچوجه اشاره به تقدیس و تعیین لاویان نیست مگر در وقتی که در فقرۀ گوساله با موسی از برای خداوند غیرت کشیدند، از آن پس از برای خدمت مقدس معین گشتند (تثنیه 10:8 و 9 و 33:8 و 11) و در وقت تعیین ایشان عدد مردان 22000 و عدد اول زادگان جمیع اسباط22273 نفر بودند و قوم فدیه آنهائی را که افزون بودند هریک را پنج شاقل دادند (سفر اعداد 3:45 - 51) و این مبلغ مطابق همان مقداری بود که از برای فدیۀ اول زادگان انسان و حیوانات نجس و چیزهای مهیب لازم بود (لاویان 27:6، سفر اعداد 18:16) و قوم لاوی واسطۀ قوم و کاهنان بودند و ایشان را جایز نبود که قربانی گذرانند و بخور سوزانند و نیز جایز نبود که اشیاء مقدسه را بدون پرده و پوشش ملاحظه کنند (سفر اعداد 4:5) لکن ایشان از سایرین به تابوت سکینه نزدیکتر بودند چنانکه چادر جماعت را هنگام کوچ کردن ایشان بر میداشتند و در وقت فرود آمدن و منزل کردن برپا مینمودند، و از برای وظیفۀ خدمت خود بعد از شست و شو و تراشیدن بدن حاضر میشدند، خلاصه واجبات بنی لاوی در نهایت دقت معین بود و به سه بهره منقسم بودند: قهاتیان و جرشونیان و مراریان، بهرۀ اول بردارندگان ظروف مقدسه، بهرۀ دوم بردارندگان اقسام خیمه و بهرۀ سوم بردارندگان لوحها و ستونها بودند، و شهرهائیکه به لاویان اختصاص داشت چهل و هشت شهر با اطراف آنها بمسافت هزار ذرع از همه طرف مختص آنها بود یعنی سیزده شهر از برای کاهنان و شش شهر از برای بست بتوسط قرعه تعیین یافت در میان اسباط، و لاویان را غیر از این شهرها و اطراف آنها عشر تمام محصولات از حیوانات و نباتات نیز بود واز این عشر ایشان بکاهنان میدادند (سفر اعداد 18:20 - 32) و در هر سه سال یک دفعه عشر ثانوی نیز میگرفتند و نیز در هنگام خدمت بعضی وظایف دیگر علاوه بر آنهائی که ذکر شد داشتند، و در ایام داود عدد کهنه به 38000 رسید که 24000 آنها از برای خدمات معینه مقرر گشتند و 6000 نفر از برای تعلیم شریعت و اجرای احکام معین شدند و 4000 از برای وظیفۀ دربانی و 400 نفر از برای خواندن و نواختن آلات طرب بودند این ها را فرقه فرقه نموده هر فرقه بنوبت خود از شهرهای خودشان برای خدمت مقدس حاضر میشدند (اول تواریخ ایام 23: و 24:20 - 31 و 25:26) و در وقتی که سبط اسرائیل از یهوداجدا گشتند سبط لاویان با یهودا همدست گردیدند (دوم تواریخ ایام 11:13 - 15) و ایشان را در تدبیر آن مملکت مخصوصاً در ایام یهوشافاط (دوم تواریخ ایام 19:8 - 11 و 20:14 - 28 و یوحنا اشعیا 2 تو 23:1 - 8 و حزقیا دوم تواریخ 29:3 - 36 و 30:21 و 22 و 31:2 - 4 و یوشیا دوم تواریخ 34:12 و 35:3 - 18) و غیره ید طولائی بود لکن بعد از اسیری معدودی از ایشان مراجعت کردند (عزرا 2:36 - 42 و 3:10 و 6:18) اما آنانی که به اورشلیم مراجعت کردند بر سر منصب قدیم خود رفتند و دردهاتی که نزدیک اورشلیم بود مأوی گزیدند و قوم کمافی السابق عشر معینه را بدیشان می دادند (نحمیا 10:37 - 39 و 12:29) ولی در عهد جدید آنها را همچو اشخاصی که در رسوم و قواعد ظاهری شرعیه ماهر می بودند و باطن آن را ترک می کردند به حساب می آورد (لوقا 10:32)
سفر لاویان کتاب سوم از پنج سفر است، درقاموس کتاب مقدس آمده: از آنرو به این اسم نامیده شده که مخصوصاً مشتمل بر ذکر قوانین و آئین لیویان و کاهنان و هدایا و قربانیهای ایشان است و عبرانیان آن را شریعت کاهنان خوانند، در قسم اول قربانیهای خونی و نیز قربانیهای سوختنی و غیر خونی و هدایای آردی وقربانیهای رفع گناهی و قربانیهای سلامتی و جاهلی و خطائی و گناهانی که برای آنها باید قربانی گذرانیده شود و دستورالعمل و طرز گذرانیدن آنها مفصلا در جای خود مذکورند و تمامی این تفاصیل نه تنها اهمیت عبادت الهی را بیان میسازد بلکه از همه تضعیفها و تبدیلات انسانی که شخص را به بت پرستی میکشاند نیز مانع است تمامی این نظم و اسلوب ظل خوبیهای زمان آینده بود و نشانۀ بره که بروح ازلی خویشتن را بی عیب بحضور خدا گذرانیده و نامۀ عبرانیان برای این مطلب بهترین تفسیرهاست، بعد از آن تفصیل تقدیس کردن هارون و فرزندانش بمثابۀ کاهنان و متعاقب آن حکایت دانش آمیز ناداب و ابیهو مذکور است پس از آن قواعد و قوانین تطهیر شخصی و رسمی که یادگار و تذکرۀ دائمی از آلایش گناه و تقدس خداست عطا شد بعد حکایت روز کبیر کفاره، در این روز بنی اسرائیل از وساوس و بت پرستی و ناپاکی و سایراعمال کنعانیان انتباه یافته قوانین حفظ اخلاق و صیانت تندرستی و قواعد ملتی بایشان داده شد و مأمور گشتند که عیدهای مخصوصۀ خود را و شرایع و قوانین مخصوصۀ روز سبت و سال پنجاهم را که یوبیل خوانند نگاهدارند و نذورات و عشرها را نیز مرعی دارند، تنبیهات و مواعدی که در باقی این کتاب مذکور است نظر و توجه ایشان را به سوی آینده می آورد و مقصود از اتحاد تمامی قوم در خدمت خدای حافظ عهد ظلی است که اصل آن مسیح وملکوت اوست، عموماً معتقدند که این کتاب می باید از تصنیفات موسی بوده باشد اگر چه محتمل است که هارون وی را امداد کرده، این کتاب محتوی تاریخ ماه اول سال دوم است بعد از خروجشان ازمصر، (قاموس کتاب مقدس)
سِفر لاویان کتاب سوم از پنج سِفر است، درقاموس کتاب مقدس آمده: از آنرو به این اسم نامیده شده که مخصوصاً مشتمل بر ذکر قوانین و آئین لیویان و کاهنان و هدایا و قربانیهای ایشان است و عبرانیان آن را شریعت کاهنان خوانند، در قسم اول قربانیهای خونی و نیز قربانیهای سوختنی و غیر خونی و هدایای آردی وقربانیهای رفع گناهی و قربانیهای سلامتی و جاهلی و خطائی و گناهانی که برای آنها باید قربانی گذرانیده شود و دستورالعمل و طرز گذرانیدن آنها مفصلا در جای خود مذکورند و تمامی این تفاصیل نه تنها اهمیت عبادت الهی را بیان میسازد بلکه از همه تضعیفها و تبدیلات انسانی که شخص را به بت پرستی میکشاند نیز مانع است تمامی این نظم و اسلوب ظل خوبیهای زمان آینده بود و نشانۀ بره که بروح ازلی خویشتن را بی عیب بحضور خدا گذرانیده و نامۀ عبرانیان برای این مطلب بهترین تفسیرهاست، بعد از آن تفصیل تقدیس کردن هارون و فرزندانش بمثابۀ کاهنان و متعاقب آن حکایت دانش آمیز ناداب و ابیهو مذکور است پس از آن قواعد و قوانین تطهیر شخصی و رسمی که یادگار و تذکرۀ دائمی از آلایش گناه و تقدس خداست عطا شد بعد حکایت روز کبیر کفاره، در این روز بنی اسرائیل از وساوس و بت پرستی و ناپاکی و سایراعمال کنعانیان انتباه یافته قوانین حفظ اخلاق و صیانت تندرستی و قواعد ملتی بایشان داده شد و مأمور گشتند که عیدهای مخصوصۀ خود را و شرایع و قوانین مخصوصۀ روز سبت و سال پنجاهم را که یوبیل خوانند نگاهدارند و نذورات و عشرها را نیز مرعی دارند، تنبیهات و مواعدی که در باقی این کتاب مذکور است نظر و توجه ایشان را به سوی آینده می آورد و مقصود از اتحاد تمامی قوم در خدمت خدای حافظ عهد ظلی است که اصل آن مسیح وملکوت اوست، عموماً معتقدند که این کتاب می باید از تصنیفات موسی بوده باشد اگر چه محتمل است که هارون وی را امداد کرده، این کتاب محتوی تاریخ ماه اول سال دوم است بعد از خروجشان ازمصر، (قاموس کتاب مقدس)
منسوب به ولایت. اهل شهرستان (به جز پایتخت). (فرهنگ فارسی معین). - لهجۀ ولایتی، لهجه ای که مردم شهرستان بدان تکلم کنند. (فرهنگ فارسی معین). - هم ولایتی، هم شهری
منسوب به ولایت. اهل شهرستان (به جز پایتخت). (فرهنگ فارسی معین). - لهجۀ ولایتی، لهجه ای که مردم شهرستان بدان تکلم کنند. (فرهنگ فارسی معین). - هم ولایتی، هم شهری
فرانسوی میز چنگ از سازها یکی از ساز های زهی کلاویه یی است و صدایی شبی صدای سنتور دارد. توضیح: این آلت در قرن. 16 م. اختراع شد و در انگلستان بنام هارپسیکورد و در ایتالیا بنام کلا ویچمبالو نامیده میشود
فرانسوی میز چنگ از سازها یکی از ساز های زهی کلاویه یی است و صدایی شبی صدای سنتور دارد. توضیح: این آلت در قرن. 16 م. اختراع شد و در انگلستان بنام هارپسیکورد و در ایتالیا بنام کلا ویچمبالو نامیده میشود
حکومت کردن، دست یافتن تصرف کردن، مجموعه شهرهایی که تحت نظر والی اداره میشود: ولایت کیلان و ولایت مازندران، سرزمین خطه: (ورایت نصرت شمارازکلاردشت نهضت نموده بعداز چندکوچ به ولایت لاررسید)، شهر بلده، کشور مملکت: (گفتی کزجمله ولایت روس بود شهری بنیکوی چو عروس) (هفت پیکر)، جمع ولایات، (دراصطلاح نویسندگان شبه قاره هند) ایران: (رسمی است که قلندران و عاشق پیشگاه ولایت بر سینه داغ کنند)، شهر و مولد و موطن هرکس (غیراز پایتخت) : (من آمده ام تهران زمستان را کار کنم و تابستان بروم ولایت)، توضیح ولایت و ولایت هر دو بمعانی یکدیگر آمده اند. یا ولایت قالوابلی. ولایت ایمان که ارواح مومنان در آن باخدای تعالی عهد بستند ببندگی. توضیح اشاره به آیه 171 ازسوره 7 (اعراف) : (واذاخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم واشهدهم علی انفسهم الست بربکم ک قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیمه اناکنا عن هذافاعلین) -1 حکومت کردن، تسلط داشتن، حکومت امارت: (ابونصر... برملک واقف بود... وقانون ولایت از اواستکشاف واستنطاق مینمود)، تسلط، مجموعه شهرهایی که تحت نظر والی اداره میشود، سرزمین خطه، مقام ول که پس ازمقام نبی (نبوت) قراردارد. یا شاه ولایت. لقب علی علیه السلام بن ابی طالب، جمع ولایات. یا ولایت عهد. شغل ومقام ولی عهد
حکومت کردن، دست یافتن تصرف کردن، مجموعه شهرهایی که تحت نظر والی اداره میشود: ولایت کیلان و ولایت مازندران، سرزمین خطه: (ورایت نصرت شمارازکلاردشت نهضت نموده بعداز چندکوچ به ولایت لاررسید)، شهر بلده، کشور مملکت: (گفتی کزجمله ولایت روس بود شهری بنیکوی چو عروس) (هفت پیکر)، جمع ولایات، (دراصطلاح نویسندگان شبه قاره هند) ایران: (رسمی است که قلندران و عاشق پیشگاه ولایت بر سینه داغ کنند)، شهر و مولد و موطن هرکس (غیراز پایتخت) : (من آمده ام تهران زمستان را کار کنم و تابستان بروم ولایت)، توضیح ولایت و ولایت هر دو بمعانی یکدیگر آمده اند. یا ولایت قالوابلی. ولایت ایمان که ارواح مومنان در آن باخدای تعالی عهد بستند ببندگی. توضیح اشاره به آیه 171 ازسوره 7 (اعراف) : (واذاخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم واشهدهم علی انفسهم الست بربکم ک قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیمه اناکنا عن هذافاعلین) -1 حکومت کردن، تسلط داشتن، حکومت امارت: (ابونصر... برملک واقف بود... وقانون ولایت از اواستکشاف واستنطاق مینمود)، تسلط، مجموعه شهرهایی که تحت نظر والی اداره میشود، سرزمین خطه، مقام ول که پس ازمقام نبی (نبوت) قراردارد. یا شاه ولایت. لقب علی علیه السلام بن ابی طالب، جمع ولایات. یا ولایت عهد. شغل ومقام ولی عهد