بادام زمینی، گیاهی یک ساله با پوسته ای زرد و سخت، مغز خوراکی و روغنی که بودادۀ آن به عنوان تنقلات مصرف می شود، پستۀ کوهی، بادام خاکی، پستۀ زمینی، پستۀ شامی
بادام زَمینی، گیاهی یک ساله با پوسته ای زرد و سخت، مغز خوراکی و روغنی که بودادۀ آن به عنوان تنقلات مصرف می شود، پِستِۀ کوهی، بادام خاکی، پِستِۀ زَمینی، پِستِۀ شامی
جنسی خزندۀ افیدین پروتروگلیف از خانوادۀ ئیدروفی ایده. شامل مارهای دریائی زهردار که دم آنها از پهلو مسطح است و در اقیانوس هند و اقیانوس کبیر (نواحی حارّه) زیست میکنند جنسی از ماهیان اکانتوپتر از خانوادۀ سکومبریده در دریاهای اروپا و اقیانوس هند
جنسی خزندۀ افیدین پروتروگلیف از خانوادۀ ئیدروفی ایده. شامل مارهای دریائی زهردار که دم آنها از پهلو مسطح است و در اقیانوس هند و اقیانوس کبیر (نواحی حارّه) زیست میکنند جنسی از ماهیان اکانتوپتر از خانوادۀ سکومبریده در دریاهای اروپا و اقیانوس هند
دهی از دهستان نهرهاشم است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 250 تن سکنه دارد. این آبادی از سه محل نزدیک به هم تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان نهرهاشم است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 250 تن سکنه دارد. این آبادی از سه محل نزدیک به هم تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شهری بوده است در میانۀ همدان و کرمانشاه و بانی آن بلاش از پادشاهان ساسانی بوده است و بدین نام ساسانیان متعدد بوده اند و بدین نام قصبات قدیمه باقی است در نواحی اخلاط و کرمان و غیره. ولاشگرددر اصل بلاشکرد بوده. (از انجمن آرا) (از آنندراج)
شهری بوده است در میانۀ همدان و کرمانشاه و بانی آن بلاش از پادشاهان ساسانی بوده است و بدین نام ساسانیان متعدد بوده اند و بدین نام قصبات قدیمه باقی است در نواحی اخلاط و کرمان و غیره. ولاشگرددر اصل بلاشکرد بوده. (از انجمن آرا) (از آنندراج)
پاشیدن. (آنندراج) ، تاراج و غارت کردن. تباه کردن. ناچیز کردن. لاش کردن: ای پسر گر دل و دین را سفها لاش کنند تو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش. ناصرخسرو. رنج کاران که گنج لاشانند زرنگهدار و آب پاشانند. سنائی
پاشیدن. (آنندراج) ، تاراج و غارت کردن. تباه کردن. ناچیز کردن. لاش کردن: ای پسر گر دل و دین را سفها لاش کنند تو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش. ناصرخسرو. رنج کاران که گنج لاشانند زرنگهدار و آب پاشانند. سنائی
دهی است از دهستانهای هفتگانه بخش ششتمد شهرستان سبزوار. این دهستان در شمال باختری کوه میش واقع و محدود است از شمال بدهستان زمج، از جنوب به بخش بردسکن از شهرستان کاشمر، از خاور بدهستان شامات، از باختر بدهستان همائی و فروغن. راه جدیدالاحداث و شوسۀ سبزوار و کاشمر از این دهستان عبور می نماید. موقعیت دهستان کوهستانی و هوای آن سرد و بر اثر جریان چشمه های متعدد باغهای زیادی دارد و چون درخت توت زیادی بدانجاست مقدار زیادی پیلۀ ابریشم هر سال تهیه می کند. این دهستان در کوهستان واقع و از جهت مرطوب بودن محل، درخت بادام دیمی زیادی دارد و نیز محصول باغهای انگور آن شیره سفید بسیار مطبوع است که به نقاط دیگر بفروش می رسانند. خواشید از 22 آبادی تشکیل شده و مجموع نفوس آن 6741 تن می باشد. قراء مهم آن عبارتند از بجدن با 985 تن سکنه و استاج با 811 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستانهای هفتگانه بخش ششتمد شهرستان سبزوار. این دهستان در شمال باختری کوه میش واقع و محدود است از شمال بدهستان زمج، از جنوب به بخش بردسکن از شهرستان کاشمر، از خاور بدهستان شامات، از باختر بدهستان همائی و فروغن. راه جدیدالاحداث و شوسۀ سبزوار و کاشمر از این دهستان عبور می نماید. موقعیت دهستان کوهستانی و هوای آن سرد و بر اثر جریان چشمه های متعدد باغهای زیادی دارد و چون درخت توت زیادی بدانجاست مقدار زیادی پیلۀ ابریشم هر سال تهیه می کند. این دهستان در کوهستان واقع و از جهت مرطوب بودن محل، درخت بادام دیمی زیادی دارد و نیز محصول باغهای انگور آن شیره سفید بسیار مطبوع است که به نقاط دیگر بفروش می رسانند. خواشید از 22 آبادی تشکیل شده و مجموع نفوس آن 6741 تن می باشد. قراء مهم آن عبارتند از بجدن با 985 تن سکنه و استاج با 811 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + قید، بدون قید. بدون قید و شرط. (فرهنگ فارسی معین). مطلقاً: در نسخه ای که بر رسومات نوشته اند رسوم رادر تحت امیر آخورباشی مجملاً - بلاقید ’جلو’ و ’صحرا’- تفصیل داده اند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 54) ، جمع واژۀ بلاّعه. رجوع به بلاعه شود، جمع واژۀ بلّوعه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به بلوعه شود
مُرَکَّب اَز: ب + لا (نفی) + قِید، بدون قید. بدون قید و شرط. (فرهنگ فارسی معین). مطلقاً: در نسخه ای که بر رسومات نوشته اند رسوم رادر تحت امیر آخورباشی مجملاً - بلاقید ’جلو’ و ’صحرا’- تفصیل داده اند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 54) ، جَمعِ واژۀ بَلاّعه. رجوع به بلاعه شود، جَمعِ واژۀ بَلّوعه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به بلوعه شود
جمع واژۀ انشوده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). اشعاری که در محفلی برای یکدیگر بخوانند. سرودها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به انشوده شود
جَمعِ واژۀ انشوده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). اشعاری که در محفلی برای یکدیگر بخوانند. سرودها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به انشوده شود
لاسیتی، نام تودۀ کوهی در قسمت شرقی جزیره کرت (اقریطش) مشرف به کوه استاور، دارای 2160 گز ارتفاع و در مرکز آن دریاچه ای است، لاسیتی تشکیل بلوک آبادانی میدهد که دارای 54000 تن سکنه است، 44 هزار آن یونانی مسیحی و ده هزار آن مسلمانند
لاسیتی، نام تودۀ کوهی در قسمت شرقی جزیره کرت (اقریطش) مشرف به کوه استاور، دارای 2160 گز ارتفاع و در مرکز آن دریاچه ای است، لاسیتی تشکیل بلوک آبادانی میدهد که دارای 54000 تن سکنه است، 44 هزار آن یونانی مسیحی و ده هزار آن مسلمانند