جدول جو
جدول جو

معنی وقفه - جستجوی لغت در جدول جو

وقفه
فاصلۀ زمانی کوتاه، درنگ، ایست، کنایه از نقصان، رکود
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
فرهنگ فارسی عمید
وقفه
(وَ فَ)
پی که بر کمان پیچند، پی بالای گردۀ علیا. هما وقفتان. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، ایست. درنگ. مکث. توقف:
چه یوسف شربتی در دلو خورده
چه یونس وقفه ای در حوت کرده.
نظامی.
، ریب و شک. (اقرب الموارد) ، (اصطلاح صوفیه) حبس بین دو مقام. (از تعریفات سید جرجانی). توقف بین دو مقام. (ابن العربی). وقفه. علت وقفه آن است که سالک حقوق مقامی را که از آن بیرون آمده ادا نکرده و هنوز مستحق دخول در مقام بالاتر نیست، بنابراین بین دو مقام سرگردان است. (تاریخ تصوف تألیف غنی ص 658) ، توقف در حرفی از کلمه ای. وقف، فراغت. فرصت، تعطیل.
- ایجاد وقفه کردن، تعطیل کردن.
- وقفه حاصل شدن (پیدا شدن) ، موقتاً تعطیل شدن. لنگ شدن کار
لغت نامه دهخدا
وقفه
وقفه در فارسی درنگ ایست، رستی (تعطیل)، دمان (فرصت) توقف ایست: (چو یوسف شربتی در دلو خورده چو یونس شربتی در حوت کرده) (گنجینه گنجوی)، توقف درحرفی از کلمه، فراغت فرصت، توقف بین دومقام (ابن العربی) علت وقفه آن است که سالک حقوق مقامی را که از آن بیرون آمده ادا نکرده و هنوز مستحق دخول در مقام بالاتر نیست بنابراین بین دو مقام سر گردان است، تعطیل. یا ایجاد وقفه کردن، تعطیل کردن، یا وقفه حاصل شدن (پیدا شدن)، موقتا تعطیل شدن
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
فرهنگ لغت هوشیار
وقفه
((وَ فِ یا فَ))
توقف، ایست، توقف در حرفی از کلمه، فراغت، فرصت
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
فرهنگ فارسی معین
وقفه
ایست، بند، تعطیل، توقف، درنگ، رکود، سکته، سکون، فترت، فرصت، متارکه، مکث
متضاد: پویایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
وقفه
استراحةً
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به عربی
وقفه
Interruption
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
وقفه
interruption
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
وقفه
interrupção
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
وقفه
interrupción
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
وقفه
przerwanie
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به لهستانی
وقفه
прерывание
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به روسی
وقفه
переривання
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
وقفه
onderbreking
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به هلندی
وقفه
وقفہ
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به اردو
وقفه
interruzione
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
وقفه
การหยุดชะงัก
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به تایلندی
وقفه
gangguan
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
وقفه
הַפְסָקָה
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به عبری
وقفه
中断
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
وقفه
中断
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به چینی
وقفه
Unterbrechung
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به آلمانی
وقفه
중단
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به کره ای
وقفه
kesinti
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
وقفه
বাধা
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به بنگالی
وقفه
रुकावट
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به هندی
وقفه
usumbufu
تصویری از وقفه
تصویر وقفه
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وقعه
تصویر وقعه
واقعه، حادثه، کارزار، جنگ
فرهنگ فارسی عمید
(مَ قِ فَ)
محل وقوف. (از المنجد). موقف
لغت نامه دهخدا
تصویری از وقیه
تصویر وقیه
وقیه در فارسی بنگرید به اقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وافه
تصویر وافه
داور، پیشیار در نیایشگاه ترسایی
فرهنگ لغت هوشیار
مونث واقف و ایستنده گروهی که نه علی بن ابی طالب علیه السلام را برتر از یاران دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله می دانستند و نه هیچیک ازیاران پیامبر صلی الله علیه و آله را برتر از علی علیه السلام مونث واقف جمع (عرقی) واقفات، کسانی که بر خلاف جمهور در یکی از مسایل امامت در قبول رای اکثریت توقف میکردند: مثلا جماعتی از معتزله مثل ابو علی جبائی و پسر را ابو هاشم را که نه علی بن ابی طالب را بر دیگر صحابه و نه صحابه دیگر را بر او افضل میدانستند از زمره واقفه خوانده اند منسوب بدان واقفی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقفه
تصویر لقفه
گیاه مار زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زقفه
تصویر زقفه
رباینده، آزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقنه
تصویر وقنه
آشیانه نشیم
فرهنگ لغت هوشیار