جدول جو
جدول جو

معنی وقصاء - جستجوی لغت در جدول جو

وقصاء
(وَ)
زن گردن کوتاه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
دور گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دور کردن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ قاصی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قاصی شود، هنگام چکیدن رسیدن چیزی را، بر قطر چیزی افکندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، قطار کردن شتران و جز آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
مؤنث أعقص است در تمام معانی. ج، عقص. (از اقرب الموارد). رجوع به أعقص شود
لغت نامه دهخدا
(وَقْ قا)
سخت پرهیزنده. شدیدالاتقاء. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ)
وقایه. هرچه بدان چیزی را نگاه دارند و پناه دهند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- لازم الوقاء، سزاوار نگاه داشتن و حفظ کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَ یَ)
وصی. وصاءه. درهم و پیوسته روییدن گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
ریمناک و چرکین گردیدن. (منتهی الارب). چرکین گردیدن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دور گردانیدن، برگزیدن، دورکردن، به دور فرستادن، به پایان رسیدن، راندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقصاء
تصویر اقصاء
((اِ))
دور کردن، راندن
فرهنگ فارسی معین