جدول جو
جدول جو

معنی وقتیه - جستجوی لغت در جدول جو

وقتیه
(وَ تی یَ)
قضیۀ وقتیه، (اصطلاح منطق) قضیۀ موجهه را نامند که حکم شود در آن به ضرورت ثبوت محمول مرموضوع یا سلب موضوع از محمول را موقتاً نه برسبیل دوام، مانند آنکه گویی: کل قمر منخسف وقت حیلوله الارض بینه و بین الشمس لا دائماً و لا شی ٔ منه بمنخسف وقت التربیع لا دائماً، و چنین قضیه ای مرکب باشد از وقتیۀ مطلقۀ موافق در کیف (یعنی ایجاب و سلب) و مطلقۀ عامۀ مخالف در کیف. و وقتیۀ مطلقه آن است که حکم شود در آن به ضرورت در وقت معین، و مطلقۀ وقتیه آن است که حکم شود در آن به نسبت به فعل در وقت معین، پس بین این دو قضیه عموم و خصوص مطلق باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون از شرح مطالع). رجوع به اساس الاقتباس و تعریفات سید جرجانی و قضایا در این لغت نامه شود
مؤنث وقتی ّ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ)
پیر کسی که منطق ابن سینا را به نام ’منطق پسرسینا’ به فرانسه درآورد و در پاریس به سال 1658 میلادی چاپ کرد. (تاریخ علوم عقلی تمدن اسلامی تألیف دکتر ذبیح الله صفا ص 215)
لغت نامه دهخدا
(قَحْوْ)
نگاه داشتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (غیاث اللغات) (آنندراج). وقاء. (اقرب الموارد)،
{{اسم مصدر}} حفاظت و حراست و نگهبانی و وقایت. (ناظم الاطباء). محافظت و نگهبانی،
{{اسم}} آنچه بدان کتاب را نگاه دارند. (اقرب الموارد). مقوای کتاب. (غیاث اللغات) (آنندراج)، قسمی از چادر ابریشمین یا پنبه ای که زنهای مشرق زمین برسر می اندازند. (ناظم الاطباء). قسمی چادر ابریشمی یاپنبه ای که زنهای مشرق زمین بر روی سر می انداختند و صورت و پایین تر از زانوها را نمی پوشانیدند. معجر زنان. (منتهی الارب) (آنندراج). روبند زنان:
ای به کس خویش بر نورده نهاده
وآن همه داده به مویه و به وقایه.
رودکی.
و از وی (گرگان) جامۀ ابریشم سیاه خیزد و وقایه و دیبا و قزین. (حدود العالم ص 143)، پرده. حجاب:
ابر از طرف کوه برآمد دو سه پایه
از شرم به رخسار فروهشت وقایه.
منوچهری.
شدبه دادن شتاب ساقی گرم
برگرفت از میان وقایۀ شرم.
نظامی.
رجوع به وقایت شود
لغت نامه دهخدا
(وَ تی ی)
منسوب به وقت. در برابر عددی: عادت وقتی (وقتیه)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
هنگامی. زمانی. (ناظم الاطباء) : اگر شمارا وقتی به طرف هند عزیمت و حرکتی اتفاق افتد... (سلجوقنامۀ ظهیری چ خاور ص 11 از فرهنگ فارسی معین).
- وقتی که، هنگامی که.
- تا وقتی که، تا زمانی که. مادام که. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وُ قی یَ)
اوقیه. هفت مثقال. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). وزنی از اوزان قدیمه معادل چهل درهم. جوهری گوید در گذشته چنین بود. (منتهی الارب). اوقیه هفت مثقال و چهل درهم است و نزد ما شصت وشش درهم و دوسوم درهم است. (از اقرب الموارد). نام وزن مقرری، و آن چهل درم باشد. (غیاث اللغات). لغتی است در اوقیه، و ضبط آن به ضم واو است اگرچه مردم آن را به فتح تلفظ کنند، و این نیز لغتی است که بعضی حکایت کرده اند و جمع آن وقی ّ و وقایا است مثل عطیه و عطایا. (اقرب الموارد از مصباح)
لغت نامه دهخدا
وقایه: وقایت در فارسی نگاه داشتن، پناه دادن محافظت نگهبانی، قسمی چادرابریشمی یاپنبه یی که زنهای محترم مشرق زمین برروی سرمی انداختند و صورت و پایین تر از زانوهارا نمی پوشانیدند: (ابراز طرف کوه بر آمد دو سه پایه از شرم بر خسار فرو هشته وقایه) (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقیه
تصویر وقیه
وقیه در فارسی بنگرید به اقیه
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده هنگامی زمانی تومی هنگامی زمانی: ... اگر شمارا وقتی بطرف هند عزیمت و حرکتی اتفاق افتد. یا وقتی که. هنگامی که. یا تا وقتی که. تا زمانی که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقایه
تصویر وقایه
((و ِ یَ))
نگاهداری کردن. حفظ کسی از بدی و آفت، روسری، سربند زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وقتی
تصویر وقتی
((وَ))
هنگامی، زمانی
فرهنگ فارسی معین