جدول جو
جدول جو

معنی وطیئه - جستجوی لغت در جدول جو

وطیئه
(وَ ءَ)
نوعی از طعام که به شیر و خرمای خسته برآورده ترتیب دهند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، کشک شکرآمیخته. (ناظم الاطباء). پینو شکرآمیخته. (منتهی الارب) ، جوال که در وی گوشت خشک و نان کاک دارند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). غراره. (مهذب الاسماء). حدیث: اخرج ثلاث اکل من وطیئه، ای ثلاث قرص من غراره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
وطیئه
وطیئه در فارسی: شیر و خرما، فرنی، کشک و شکر نوعی طعام که از شیر و خرمای هسته بر آورده ترتیب دهند، کشک با شکر آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
وطیئه
((وَ ئِ یا ئَ))
نوعی طعام که از شیر و خرمای هسته برآورده ترتیب دهند، کشک با شکر آمیخته
تصویری از وطیئه
تصویر وطیئه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ ءَ)
گناه یا گناهی که بقصد کنند. (از منتهی الارب). ذنب. زلت. (یادداشت بخط مؤلف). ج، خطیئات، خطایا، اندک از هر چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءَ)
درد کفته یا دردگین بی شکستگی استخوان. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وُ رَیْ یِ ءَ)
مصغر وراء به معنی پس و پیش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد تصغیر وریئه به سکون یاء آمده است. رجوع به اقرب الموارد و رجوع به وراء شود
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ)
واحد وطائد. (ناظم الاطباء). قواعد و بنیان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ سَ)
سختی کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). وطیس
لغت نامه دهخدا
(وَ ءَ)
زمین مرگامرگی ناک که در آن وبا و طاعون باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حُ طَ ءَ)
مرد زشت کوتاه بالا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءَ)
گاو ماده، یک نوع طعامی که از خرما و ملخ کوفته و روغن زیتون یا از پست و خرما ترتیب دهند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ ءَ)
زن گول. رطیاءمثله. ج، رطء، رطاآت. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وطائه
تصویر وطائه
وطائت در فارسی پا خوردگی نرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطیده
تصویر وطیده
مونث وطید: دیگپایه، ستون در ساختمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطیئه
تصویر خطیئه
گناه، خطا، جمع خطئیات، خطایا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطیئه
تصویر خطیئه
((خَ ئِ))
گناه، خطا، جمع خطایا
فرهنگ فارسی معین
اثم، اشتباه، تقصیر، خبط، خطا، سهو، گناه، لغزش
متضاد: حسنه
فرهنگ واژه مترادف متضاد