- وطد (قُ)
طده. پای برجای کردن و استوار گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). استوار کردن. (تاج المصادر بیهقی) (ناظم الاطباء). گران سنگ ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، چسبانیدن چیزی را به چیزی وفراگرفتن آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : وطد الیه، چسبانید وی را به آن و فراگرفت آن را. (منتهی الارب) ، راست کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) : وطد له منزله، راست کرد برای وی منزلت را. (منتهی الارب) ، کوفتن زمین را تا سخت گردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، برجای و ثابت ماندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، سیر کردن و رفتن (از اضداد است). (منتهی الارب) (آنندراج) ، سخت سپردن زیر پای، و این لغتی است در وطاء. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
