جمع واژۀ وضیعه، به معنی کتاب که در آن حکمت نویسند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، رخت و بار قوم. (منتهی الارب). اثاثۀ مسافرین. (از اقرب الموارد). گویند: این خلفوا وضائعهم. - وضائع الملک، آنچه بر رعایا مقرر و واجب است در ملک ایشان از زکات. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). - وضائع کسری،توقیعات انوشیروان. الوضائع الذین وضعهم کسری فهم شبه الرهائن کان یرتهنهم و ینزلهم بعض بلاده. (اقرب الموارد). رجوع به وضیعه شود
جَمعِ واژۀ وضیعه، به معنی کتاب که در آن حکمت نویسند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، رخت و بار قوم. (منتهی الارب). اثاثۀ مسافرین. (از اقرب الموارد). گویند: این خلفوا وضائعهم. - وضائع الملک، آنچه بر رعایا مقرر و واجب است در ملک ایشان از زکات. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). - وضائع کسری،توقیعات انوشیروان. الوضائع الذین وضعهم کسری فهم شبه الرهائن کان یرتهنهم و ینزلهم بعض بلاده. (اقرب الموارد). رجوع به وضیعه شود