جدول جو
جدول جو

معنی وضائح - جستجوی لغت در جدول جو

وضائح
(وَءِ)
جمع واژۀ وضیحه. (منتهی الارب). به معنی چارپایان. (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به وضیحه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ ءِ)
جمع واژۀ فضیحه. (اقرب الموارد). رجوع به فضایح، فضیحت و فضیحه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ ولیحه، به معنی غراره و خنور. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وضیعه، به معنی کتاب که در آن حکمت نویسند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، رخت و بار قوم. (منتهی الارب). اثاثۀ مسافرین. (از اقرب الموارد). گویند: این خلفوا وضائعهم.
- وضائع الملک، آنچه بر رعایا مقرر و واجب است در ملک ایشان از زکات. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
- وضائع کسری،توقیعات انوشیروان. الوضائع الذین وضعهم کسری فهم شبه الرهائن کان یرتهنهم و ینزلهم بعض بلاده. (اقرب الموارد). رجوع به وضیعه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وشاح (و / و) . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به وشاح شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فضائح
تصویر فضائح
رسوائی ها
فرهنگ لغت هوشیار
سپید رنگ، زیبا روی، خندان خنده رو، روز بسیار واضح بسیار آشکار، مرد سپید و نیکو روی و خوش آب ورنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وضاح
تصویر وضاح
((وَ ضّ))
تابان، نکو رو، سفیدرو
فرهنگ فارسی معین