پیرو طریقۀ تصوف، پشمینه پوش، یک تن از صوفیه: دل از عیب صافی و صوفی به نام به درویشی اندر شده شادکام، فردوسی، مرد صوفی تصلفی نبود خود تصوف تکلفی نبود، سنائی، واینک پی موافقت صف صوفیان صوف سپید بر تن مشرق دریده اند، خاقانی، دیر یابد صوفی آز از روزگار زین سبب صوفی بود بسیارخوار، مولوی، بسیار سفر باید تا پخته شود خامی صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی، سعدی، مطربان گوئی در آوازند و صوفی در سماع شاهدان در حالت و شوریدگان در های و هوی، ؟ رجوع به صوفیه شود
پیرو طریقۀ تصوف، پشمینه پوش، یک تن از صوفیه: دل از عیب صافی و صوفی به نام به درویشی اندر شده شادکام، فردوسی، مرد صوفی تصلفی نبود خود تصوف تکلفی نبود، سنائی، واینک پی موافقت صف صوفیان صوف سپید بر تن مشرق دریده اند، خاقانی، دیر یابد صوفی آز از روزگار زین سبب صوفی بود بسیارخوار، مولوی، بسیار سفر باید تا پخته شود خامی صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی، سعدی، مطربان گوئی در آوازند و صوفی در سماع شاهدان در حالت و شوریدگان در های و هوی، ؟ رجوع به صوفیه شود
از شعرای عصر تیموری، پدرش خواجه نعمه الله وخود او از مقربان سلطان مذکور بوده و در اواخر عهد بخدمت سلطان حسین بایقرا پیوسته است. دیوانی بزرگ و چند مثنوی دارد. امیرعلی شیر نوائی او را در تذکره یادکرده است. وفات او به سال 920 یا 926 ه. ق. است
از شعرای عصر تیموری، پدرش خواجه نعمه الله وخود او از مقربان سلطان مذکور بوده و در اواخر عهد بخدمت سلطان حسین بایقرا پیوسته است. دیوانی بزرگ و چند مثنوی دارد. امیرعلی شیر نوائی او را در تذکره یادکرده است. وفات او به سال 920 یا 926 هَ. ق. است
مؤلف مجالس النفایس آرد: مولانا صوفی نیز استرآبادی است، طبع خوب دارد و انشای او هم نیک است، این مطلع از اوست: نیست در بحر توام ضعف ز بیماری دل ترسم آشفته شود طبع تو از زاری دل، (مجالس النفائس ص 86)، رجوع به همان کتاب ص 260 شود منشی محمد امتیاز علی از شعرای ایران و از قصبۀ کاکوری از مضافات شهر لکهنوی هندوستان است و از او است: بهار امروز با سامان صد میخانه می آید بدوش بیخودی چون بوی گل مستانه می آید، (قاموس الاعلام ترکی) از شعرای ایران و از مردم کرمان است و در شیراز میزیست، از اوست: صوفی بهوای نرگس جادوئی همواره بخاک عجز دارد روئی بهر دل من ترنج غبغب کافی است صفرای مرا میشکند لیموئی، (قاموس الاعلام ترکی) پیر محمد، از مشاهیر خوشنویسان قرن نهم هجری و از مردم بخارا است و 44 مصحف شریف نوشته است، (قاموس الاعلام ترکی)
مؤلف مجالس النفایس آرد: مولانا صوفی نیز استرآبادی است، طبع خوب دارد و انشای او هم نیک است، این مطلع از اوست: نیست در بحر توام ضعف ز بیماری دل ترسم آشفته شود طبع تو از زاری دل، (مجالس النفائس ص 86)، رجوع به همان کتاب ص 260 شود منشی محمد امتیاز علی از شعرای ایران و از قصبۀ کاکوری از مضافات شهر لکهنوی هندوستان است و از او است: بهار امروز با سامان صد میخانه می آید بدوش بیخودی چون بوی گل مستانه می آید، (قاموس الاعلام ترکی) از شعرای ایران و از مردم کرمان است و در شیراز میزیست، از اوست: صوفی بهوای نرگس جادوئی همواره بخاک عجز دارد روئی بهر دل من ترنج غبغب کافی است صفرای مرا میشکند لیموئی، (قاموس الاعلام ترکی) پیر محمد، از مشاهیر خوشنویسان قرن نهم هجری و از مردم بخارا است و 44 مصحف شریف نوشته است، (قاموس الاعلام ترکی)
دهی است از دهستان قره قویون بخش حومه شهرستان ماکو، واقع در 38 هزارگزی جنوب خاوری ماکو و 8 هزارگزی جنوب باختری شوسۀ مرکن به شوط، در دره واقع و کوهستانی می باشد، هوای آن معتدل و مالاریائی است، 1059 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و چشمه، محصول آنجا غلات، پنبه، انگور و کشمش، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، از راه ارابه رو میتوان اتومبیل برد، این ده دبستان دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان قره قویون بخش حومه شهرستان ماکو، واقع در 38 هزارگزی جنوب خاوری ماکو و 8 هزارگزی جنوب باختری شوسۀ مرکن به شوط، در دره واقع و کوهستانی می باشد، هوای آن معتدل و مالاریائی است، 1059 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و چشمه، محصول آنجا غلات، پنبه، انگور و کشمش، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، از راه ارابه رو میتوان اتومبیل برد، این ده دبستان دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
وصلی در فارسی پیوندی، ستاکی، پلمه (لوح) منسوب به وصلی: پیوندی اتصالی، مقابل اصلی، (اسم تخته ای از چوب یا مقوا یا لوح و جز آن که کودکان بر آن مشق خط کنند و نوشتن آموزند
وصلی در فارسی پیوندی، ستاکی، پلمه (لوح) منسوب به وصلی: پیوندی اتصالی، مقابل اصلی، (اسم تخته ای از چوب یا مقوا یا لوح و جز آن که کودکان بر آن مشق خط کنند و نوشتن آموزند
در تازی نیامده نیم پیاله نیم کاسه نوعی پیاله شراب نیم کاسه: از ساقی منصف اندر آن شب صد نصفی را کشیده تا لب. (تحفه العراقین. قر. 76) توضیح پیاله خرد را جام نام است و پیاله کلان را کاسه و پیاله متوسط را نیم کاسه و نصفی، نیمی از محصول که بنسبت متساوی و بموجب عقد مزارعه بهریک از طرفین میرسد
در تازی نیامده نیم پیاله نیم کاسه نوعی پیاله شراب نیم کاسه: از ساقی منصف اندر آن شب صد نصفی را کشیده تا لب. (تحفه العراقین. قر. 76) توضیح پیاله خرد را جام نام است و پیاله کلان را کاسه و پیاله متوسط را نیم کاسه و نصفی، نیمی از محصول که بنسبت متساوی و بموجب عقد مزارعه بهریک از طرفین میرسد
مصفا در فارسی: پالوده زر آلوده کم عیار بود زر پالوده پایدار بود (سنائی)، پاکیزه صاف کرده شده تصفیه شده: عسل مصفی شراب مصفی، خالص بی غش: عیش مصفی، پاکیزه مبرا: هر آینه چون مرآت حکم از زنگار غرض و میل مصفاست و اثقم که اگر تفحص بسزا رود همه حال برائت ذمت من ظاهر گردد
مصفا در فارسی: پالوده زر آلوده کم عیار بود زر پالوده پایدار بود (سنائی)، پاکیزه صاف کرده شده تصفیه شده: عسل مصفی شراب مصفی، خالص بی غش: عیش مصفی، پاکیزه مبرا: هر آینه چون مرآت حکم از زنگار غرض و میل مصفاست و اثقم که اگر تفحص بسزا رود همه حال برائت ذمت من ظاهر گردد