- وصفی
- فروزه ای زابی ستایه ای منسوب به وصف
معنی وصفی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وصفیه در فارسی ستایه ای زابی
پاکیزه تر سبزه تر پالوده تر صافی تر روشن تر ناب تر
صاف تر، روشن تر، پاک تر، برگزیده تر
به اندازۀ کافی، وفا کننده به عهد، به سر برندۀ پیمان، کسی که به عهد و پیمان خود وفا می کند، تمام و کامل
غلامی که هنوز به سن بلوغ نرسیده، خدمتکار، پسر نابالغ
پیرو طریقه تصوف، پشمینه پوش
مصفا در فارسی: پالوده زر آلوده کم عیار بود زر پالوده پایدار بود (سنائی)، پاکیزه صاف کرده شده تصفیه شده: عسل مصفی شراب مصفی، خالص بی غش: عیش مصفی، پاکیزه مبرا: هر آینه چون مرآت حکم از زنگار غرض و میل مصفاست و اثقم که اگر تفحص بسزا رود همه حال برائت ذمت من ظاهر گردد
در تازی نیامده نیم پیاله نیم کاسه نوعی پیاله شراب نیم کاسه: از ساقی منصف اندر آن شب صد نصفی را کشیده تا لب. (تحفه العراقین. قر. 76) توضیح پیاله خرد را جام نام است و پیاله کلان را کاسه و پیاله متوسط را نیم کاسه و نصفی، نیمی از محصول که بنسبت متساوی و بموجب عقد مزارعه بهریک از طرفین میرسد
نگهبان، راست، باوفا، وفا کننده به عهد
ورستادی نهادکی منسوب به وقف
زابگوی ستاینده، پیشیار کنیز زوار خدمتکار (پسر یا دخترغلام یا کنیز)، صفت کننده چیزی را وصف کننده، جمع وصفا
وصلی در فارسی پیوندی، ستاکی، پلمه (لوح) منسوب به وصلی: پیوندی اتصالی، مقابل اصلی، (اسم تخته ای از چوب یا مقوا یا لوح و جز آن که کودکان بر آن مشق خط کنند و نوشتن آموزند
در تازی نیامده ستایندگی توصیف بسیار
پشمینه پوش، پیرو طریقه تصوف
پیرو طریقۀ تصوف، برای مثال دل از عیب صافی و صوفی به نام / به درویشی اندر دلی شادکام (فردوسی - ۵/۵۴۱)
دوست خالص، دوست برگزیده
بسیار باوفا، به سربرندۀ عهد و پیمان
ویژگی دوست مخلص و یک دل، برگزیده، خالص
وصی در فارسی پتیمار جایستا اندرز بد خواستکرد اندرز دهنده، کسی که وصیت کند سفارش کننده، کسی که بوی وصیت شده سفارش شده، کسی که موافق سفارش و وصیت کسی پس از مرگ وی در امور و اموال وی دخالت و تصرف کند، لقب شیث بن آدم ع، لقب علی علیه السلام بن ابی طالب (که وصی رسول الله صلی الله علیه و آله است) : از جانب حق در زمان حضرت نبی و وصی و زهرا وسبطین علیهم الصلوه والسلام هرپنج بوعده گاه عزم مباهله بیرون فرمودند)
زاب فروزه، ستودن زاییدن صفت کردن و ستودن چیزی را، شرح دادن، توصیف چیزی: (اگر وصف آن چنانچه راویان از دیده باز میگویند نوشته شود البته بر مبالغه و اغراق محمول افتد) یا وصف تمام گفت
زمین بلند پشته وسپ (وفادار)، توختار (وفادار) بسربرنده عهد و پیمان: (نخست کسی که درسخن را در سلک نظم کشید آدم صفی و خلیفه وفی بود)
دوست یکدل، برگزیده و خالص از هرچیزی
شرح حال و چگونگی کسی یا چیزی را بیان کردن، بیان چگونگی و حالت
کسی که وصیت کننده او را برای اجرای وصیت خود تعیین می کند، جانشین، در تشیّع، امام علی که جانشین پیامبر اسلام است
عدد ترتیبی شماره دهنادی