- وشینه
- جوشن: (تیر را از وشینه بگذاری همچو خیاط سوزن از وشنی) (مرزبان پارسی)
معنی وشینه - جستجوی لغت در جدول جو
- وشینه ((وَ نِ))
- جوشن، زره
- وشینه
- جوشن، زره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به دوش (شب گذشته) دیشبی
جامه، پرده، سر پوش
دوشین، شب گذشته، دیشب
نوشین، شیرین، دلپسند، شفابخش
جامه، پرده، سرپوش چیزی، غلاف، کپسول
نوشین، شراب گوارا، نوایی است از موسیقی قدیم
یونانی پارسی گشته زمج از ازدوها (صمغ)
رنگ اسب و استر سفید موی خنگ
کبود رنگ تیره رنگ، سیاه رنگ، بازی که پشت آن کبود و تیره و چشمهایش سیاه رنگ بود بازی که نه سیاه باشد نه سپید
نشیمن، جای نشستن، جایی که در آن پرندگان بنشینند
راتیانج، صمغ درخت صنوبر، رخینه، رخبینه، ریتانج، راتینج
جای نشستن نشیمن. سری بدام و قفس نیست شاهبازان را بدست شاه نظر کن ببین نشینه ما. (سالک یزدی. چراغ هدایت فرنظا)
تیره، کبود، برای مثال کوهسار خشینه را به بهار / گه فرستد لباس حورالعین (کسائی - ۶۲)
کنب شاهدانه
شب روز گذشته پریشب پرندوار پرندیش پروندوش پرندوشنی پرندوشینه بارحه الاولی