جدول جو
جدول جو

معنی وشگین - جستجوی لغت در جدول جو

وشگین
دهی جزو دهستان فشند بخش کرج شهرستان تهران. کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 189 تن. آب آن از چشمه و رود محلی ومحصول آنجا غلات، باغات میوه، قلمستان، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و گیوه چینی است. امام زاده ای دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وشگون
تصویر وشگون
عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نشگون، نشگنج، اشکنج، نخجل، نخچل، نخجیل، نیلک
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان امجز بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در 60000گزی جنوب خاوری مسکون و 7000 گزی جنوب راه مالرو مسکون به کروک، کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 100 تن وآب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، مزارع دو رودخانه و سی چناران جزء این ده است، ساکنین از طایفۀ امجزی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان. سکنۀ آن 291 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی از دهستان قاقازان است که در بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع است و 576 تن سکنه دارد. تپۀ مجاور آبادی دارای آثار باستانی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
در تداول، نشکون. نشکنج. نخجل. نشگون. نیشگون. قرض. منگش. (یادداشت مؤلف).
- وشگون گرفتن، نشگون گرفتن. شکنجیدن
لغت نامه دهخدا
شگون، اولین کسی که پس از تحویل سال نو با سبزه و گل و به عنوان
فرهنگ گویش مازندرانی
فرو رفتن تیغ یا سوزن در بدن
فرهنگ گویش مازندرانی