جدول جو
جدول جو

معنی وشناب - جستجوی لغت در جدول جو

وشناب
(وِ / وَ)
بنگاب. (ناظم الاطباء). وشنه آب. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به وشنه آب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آشناب
تصویر آشناب
شنا، رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، اشناه، شنار، اشنه، شناه، آشناه، اشناب، سباحت، آشنا، شناو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشناب
تصویر اشناب
شنا، رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، آشنا، شناو، آشناه، شنار، سباحت، شناه، اشناه، آشناب، اشنه برای مثال زمین را خون چنان غرقاب می کرد / که ماهی در زمین اشناب می کرد (عطار- مجمع الفرس - اشناب)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ / اِ)
مرادف اشنا و اشناه و اشناو بمعنی شناوری. (رشیدی). شنا و شناوری. (برهان) (هفت قلزم). شناگر و آب ورز.... مخفف آشناب (با الف ممدوده) که مخفف آشنای آب است. (فرهنگ نظام). آشنا. (سروری). شنا. (شعوری ج 1 ص 134) :
زمین را خون چنان غرقاب میکرد
که ماهی زمین اشناب میکرد.
عطار (از رشیدی) (از فرهنگ ضیاء).
دو استاد سپاهانی به اشناب
برون بردند جان از دست غرقاب.
عطار (از شعوری) (از فرهنگ نظام).
و رجوع به آشنا و اشنا و اشناو و اشناه و شنا شود، اشنان قربه، کهنه گردیدن مشک. (منتهی الارب). کهنه و خشک شدن آن. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ / وُ)
اشنان، و آن گیاهی است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
وسناد. هر چیز بسیار وافر و انبوه. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
بمعنی خشک، نام پادشاه ادمه و او در زمانی که کدرلاعومر بر اراضی سدوم تاخت آورد پادشاه ادمه بود که در عمق سدیم واقع است. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(رَ شَ سَ)
دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان. سکنه 334 تن و محصول آنجا برنج و آب از پلرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(رَ شَ سَ)
دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان. سکنۀ آن 366 تن و محصول آنجا برنج و چای. آب آن از نهر پلرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران. آب آن از شاهرود وکشرود. سکنۀ آن 225 تن. محصول آنجا غلات و سیب زمینی و لوبیا و یونجه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشناب
تصویر اشناب
شنا شناوری آب ورزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشناد
تصویر وشناد
((وَ))
بسیار، فراوان، وسناد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وشناد
تصویر وشناد
زیاد
فرهنگ واژه فارسی سره
گرسنه
فرهنگ گویش مازندرانی
امام زاده ای بین گرگان و کردکوی، روشنوا، دهستانی در کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی