- وسیمه (دخترانه)
- مؤنث وسیم، دارای نشان زیبایی، زیبا
معنی وسیمه - جستجوی لغت در جدول جو
- وسیمه
- وسیمه در فارسی مونث وسیم زیبا روی مونث وسیم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ابزار، دستاویز، افزار
مضطرب ومشوش، پریشان
آشفته، شوریده حال، پریشان خاطر، سرگشته، مضطرب، مشوش، برای مثال نه آسیمه گشت و نه پرسید راز / نیایش کنان رفت و بردش نماز (فردوسی - ۱/۷۸) ، یکی بانگ برزد بر او مادرش / که آسیمه برگشت جنگی سرش (فردوسی - ۶/۶۶)
مهمانی ای که به مناسبت عروسی، بازگشت از سفر زیارتی، تولد فرزند یا خرید خانه و مانند آن می دهند
خارشتر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت
اشترگیا، راویز، کستیمه، شترخار، شترگیا، اشترخار، خاراشتر
اشترگیا، راویز، کستیمه، شترخار، شترگیا، اشترخار، خاراشتر
زیبایی خوبرویی، نشان زیبایی
وسیله و وسیلت در فارسی چار چارک چاره، افراز اوزار، دستاویز، بستگی، پروهان (برهان) در داد رسی، نزدیکی، پایگاه محمد (ص) در بهشت، انگیزه زمینه در داد رسی آنچه که بتوسط آن بدیگری تقرب جویند دستاویز: (و هر گونه تحف و هدایا ازکرایم اموال صامت وناطق و نفایس اجناس لایق وفایق را وسیله سعادت یک التفات از بندگان آستان اقبال آشیان می ساختند)، سبب علت، جمع وسائل (وسایل)، یا بدان (به آن) وسیله. بدان جهت بدان علت. یا بدن (باین) وسیله. بدین جهت بدین علت. یا بوسیلهء
گله شتر، شتر آبستن
وسیطه در فارسی مونث وسیط آب روی گل مونث وسیط، جمع وسائط (وسایط)
ولیمه در فارسی سور کتخدایی سور اروسی، دلمه پولی که داماد به آمادگان می پردازد (گویش گیلکی)، خوراک سور خوراک جشن، سور مهمانی عروس، طعامی که در مهمانی جشن عروسی زایمان و غیره دهند، جمع ولائم، پولی که بعنوان هدیه عروسی بوار دان دهند در بعض شهرستانها)
سبب، دستاویز، آنچه به واسطۀ آن به دیگری نزدیکی و تقرب پیدا می کنند، کنایه از واسطه، میانجی
نیکوروی، خوبرو، زیبا
بشکول، وسمه در فارسی بشکول برگ نیل ورد نیل گیاهی ازتیره صلیبیان که که دوساله است وارتفاعش درحدودیکمتر میشود. گلهایش زردرنگ ومیوه اش خرجینک است این گیاه بومی شمال آفریقا و اروپای جنوبی ومرکزی و آسیای غربی منجلمه ایران است در برگهای این گیاه ماده رنگ کننده ای وجود دارد که از آن جهت آرایش خانم ها استفاده میکردند ماده رنگی این گیاه رنگ سبز مایل به آبی تولید میکند عسمه. نیل بری عظلم: (کس نتواند گرفت دامن دولت بزور کوشش بیفایده است وسمه برابر وی کور) (گلستان)
خوشگل زیبا روی خوب روی زیباچهر، خوش منظر زیبا
((وَ مِ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است با برگ هایی شبیه برگ مورد که پس از رسیدن سیاه می شود و از آن برای رنگ کردن ابرو استفاده می کردند
برگ نیل یا رنگی شبیه نیل که زنان در آب خیس می کنند و به ابروهای خود می کشند