جدول جو
جدول جو

معنی وسوسه - جستجوی لغت در جدول جو

وسوسه
وسواس پیدا کردن، بد اندیشیدن، پیدا شدن اندیشۀ بد در دل انسان، در تصوف تحریکات شیطانی
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
فرهنگ فارسی عمید
وسوسه
وسوسه در فارسی گمانکاری، گش دیو کامگی دشمت (فکر غلط) جوم جوم (گویش گیلکی) بداندیشی ایجاد کردن امری بی نفع یا مضر در ضمیر کسی، امری بی نفع یا مضر که نفس شخص یا شیطان در ضمیر کسی ایجاد کند نیروی درونی محرک
فرهنگ لغت هوشیار
وسوسه((وَ وَ س))
پیدا شدن اندیشه بد در دل، جمع وساوس
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
فرهنگ فارسی معین
وسوسه
اغوا، انگیزش، بداندیشی، تحریص، تحریک، تلقین، وسواس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
وسوسه
الإغراء
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به عربی
وسوسه
Temptation
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
وسوسه
tentation
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
وسوسه
спокуса
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
وسوسه
لالچ
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به اردو
وسوسه
tentação
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
وسوسه
tentación
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
وسوسه
pokusa
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به لهستانی
وسوسه
godaan
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
وسوسه
การล่อลวง
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به تایلندی
وسوسه
verleiding
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به هلندی
وسوسه
פִּתּוּי
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به عبری
وسوسه
誘惑
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
وسوسه
诱惑
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به چینی
وسوسه
искушение
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به روسی
وسوسه
유혹
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به کره ای
وسوسه
ayartma
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
وسوسه
প্রলোভন
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به بنگالی
وسوسه
प्रलोभन
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به هندی
وسوسه
tentazione
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
وسوسه
Versuchung
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به آلمانی
وسوسه
majaribu
تصویری از وسوسه
تصویر وسوسه
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوسه
تصویر سوسه
نیرنگ و حقه، خدشه، شائبۀ ریا و نیرنگ و دروغ
بید، حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، پیتک، پت، بیب، بیو
سوسه آمدن: دربارۀ کسی یا کاری چیزی گفتن که باعث اشکال و زحمت شود
فرهنگ فارسی عمید
(سَ / سِ)
کرمی باشد که در گندم افتد و ضایع کند. (برهان). کرم گندم. (غیاث). کرمی است که در گندم افتد و ضایع کند. آنرا کرم گندم خوار و سلیک نیز گویند. (آنندراج). شپش گندم. (دهار) :
نیاید بکار من این کار جنگ
کجا سوسه سنجد بجنگ پلنگ.
فردوسی (از آنندراج).
رجوع به سوس و سیسک شود، خدشه. (یادداشت بخط مؤلف).
- سوسه نداشتن معامله، هیچ نوع احتمال ضرر، از قبیل: دعاوی حق یا باطل ثالثی در آن نبوده و هیچگونه غل و غش و دسیسه و شیدی در آن نباشد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(قُ سَ)
درجه یا حالت قسیس. قسیسیه. (المنجد). رجوع به قسیسیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از وسوسه نهادن
تصویر وسوسه نهادن
گش نهادن گشاندن ایجاد وسوسه (در دماغ) : (چون قیصر آرمانوس بولایت خود رسید شیطان خذلان در دل و وسوسه در دماغ او نهاد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوسه
تصویر سوسه
نیرنگ و خدشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسوسه مندی
تصویر وسوسه مندی
وسوسه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوسه
تصویر سوسه
((سَ یا س))
حقه، تزویر، دشواری، اشکال
فرهنگ فارسی معین
تزویر، حقه، دسیسه، نیرنگ، خدعه، اشکال، اشکال تراشی، خدشه، دشواری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تحریک، جاسوسی، ساییده شده
فرهنگ گویش مازندرانی