جدول جو
جدول جو

معنی وسعت - جستجوی لغت در جدول جو

وسعت
گشادگی، گشادی، فراخی جا، پهنه
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
فرهنگ فارسی عمید
وسعت(وُ عَ)
وسعه. فراخی. (غیاث اللغات). گشادی و فراخی و گنجایش و پهنایی و ظرفیت. (ناظم الاطباء) :
نه وسعت در درون مور آری
نه از عالم سر موئی بریدن.
ناصرخسرو.
رجوع به وسعه شود.
- وسعت پیدا کردن، گنجایش پیدا کردن.
- وسعت داشتن، گنجایش داشتن.
- ، استطاعت و توانگری داشتن. توانگر بودن.
- وسعتکده، وسعتگاه. (آنندراج). جای فراخ و وسیع و یا دلپذیر. (ناظم الاطباء) :
طرح افکند به وسعتکدۀ طول امل
قصر شداد مصالح ز عمل پالایی.
واله هروی (از آنندراج).
- وسعتگاه، وسعتگه، جای وسیع. جای فراخ و وسیع و دلپذیر. (ناظم الاطباء) :
در تنگنای کوچۀشرح جلال تو
وسعتگه زمانه کمین کارخانه ای.
عرفی (از آنندراج).
دو سه میدان اسب که ازدرۀ خشک رفتیم، به وسعتگاهی رسیدیم که چمن و زراعت بود. (سفرنامۀ ناصرالدین شاه به مشهد 1306 ه. ق. ص 45 از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
وسعت
گشادی، فراخی: (مراد برات بر آنجا تعظیم و وسعت ملک و قسمت ولایت پادشاه عالم باشد)، پهنه، گنجایش ظرفیت، مکنت تمول
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
فرهنگ لغت هوشیار
وسعت((وُ عَ))
گشادگی، گشادی، فراخی، پهنه
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
فرهنگ فارسی معین
وسعت
پهنه، گسترش، گستره
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
فرهنگ واژه فارسی سره
وسعت
سعه، ظرفیت، فراخنا، فراخی، فراخی، گسترش، گشادگی، گشادی، گنجایش، بسط، توسعه
متضاد: تنگی، ضیق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
وسعت
اتّساعٌ
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به عربی
وسعت
Extensiveness, Spaciousness, Vastness
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
وسعت
étendue, spaciosité, immensité
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
وسعت
Weitläufigkeit, Geräumigkeit, Weite
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به آلمانی
وسعت
amplitude, vastidão
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
وسعت
amplitud, vastedad
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
وسعت
rozległość, przestronność
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به لهستانی
وسعت
обширность , просторность , обширность
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به روسی
وسعت
широта , просторність , безмежність
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
وسعت
دامنه، وسعت، گسترش، گستردگی
دیکشنری اردو به فارسی
وسعت
وسعت , وسعت , وسعت
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به اردو
وسعت
ความกว้าง , ความกว้างขวาง , ความกว้างใหญ่
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به تایلندی
وسعت
keluasan, kelapangan
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
وسعت
רחבות , מֶרוָוח , רָחָבוּת
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به عبری
وسعت
広範性 , 広さ , 広大さ
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
وسعت
广泛性 , 宽敞 , 广阔
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به چینی
وسعت
upana, ukubwa
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
وسعت
uitgebreidheid, ruimtelijkheid, uitgestrektheid
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به هلندی
وسعت
genişlik
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
وسعت
ব্যাপকতা , প্রশস্ততা , বিশালতা
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به بنگالی
وسعت
व्यापकता , विशालता , विशालता
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به هندی
وسعت
ampiezza, spaziosità, vastità
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
وسعت
광범위성 , 넓음 , 광대함
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وُ عَ)
فراخی و گشایش. (غیاث اللغات) (آنندراج). فراخی و گشادی جای. (ناظم الاطباء). رجوع به وسعت شود
لغت نامه دهخدا
(فَوْهْ)
وسمه. داغ کردن، مجازاً، تهمت کردن. (غیاث اللغات). رجوع به وسمه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ عَ)
سختی و آسیب کارزار. (غیاث اللغات) ، جنگ. کارزار. (مهذب الاسماء).
- وقعت افتادن، جنگ پیش آمدن: مهلب بن ابی صفره را با وی وقعت افتاد. (مجمل التواریخ). رجوع به وقعه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از وقعت
تصویر وقعت
کار زار جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
وسعت در فارسی پهنه واژه پهنه چنان که در لغت فرس آمده کفچه ای باشد که بدان گوی بازی کنند نامه نویسد بدین و نظم کند خوب تیغ زند نیک و پهنه بازد و چوگان (فرخی) در برهان قاطع افزوده بر این مانک برابر با پهنا دانسته شده پهن و پهنه برابر با گزینش فرهنگستان در ادب ایرانزمین بی پشینه نیست جرم هلال از بر این سبز پهنه چیست ماناز سم اسپ تو بر وی نشان رسید (کمال) فراخا، گنجایش، توانگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقعت
تصویر وقعت
((وَ عَ))
آسیب، کارزار، جنگ، جمع وقعات
فرهنگ فارسی معین