معنی وقعت
- وقعت((وَ عَ))
- آسیب، کارزار، جنگ، جمع وقعات
واژههای مرتبط با وقعت
وقعت
- وقعت
- کار زار جنگ
وقعت
- وقعت
- سختی و آسیب کارزار. (غیاث اللغات) ، جنگ. کارزار. (مهذب الاسماء).
- وقعت افتادن، جنگ پیش آمدن: مهلب بن ابی صفره را با وی وقعت افتاد. (مجمل التواریخ). رجوع به وقعه شود
وقعت
- وقعت
- جدال، جنگ، ستیز، کارزار، نبرد، وقعه
بقعت
- بقعت
- جا ومقام، سرزمین
وسعت
- وسعت
- پهنه، گسترش، گستره
رقعت
- رقعت
- نامه، مکتوب، نوشته، نامه موجز و کوتاه
وقعه
- وقعه
- واقعه، حادثه، کارزار، جنگ
وسعت
- وسعت
- گشادگی، گشادی، فراخی جا، پهنه
وقیعت
- وقیعت
- بدگویی و غیبت کردن از کسی، فتنه، فساد
