شتافتن یا به رفتار زشت رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : وزکت المراءه، شتافت یا به رفتار زشت رفت. (منتهی الارب) ، نرمی و فروهشتگی کردن در جماع: وزکت عندالجماع، نرمی وفروهشتگی کرد در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
شتافتن یا به رفتار زشت رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : وزکت المراءه، شتافت یا به رفتار زشت رفت. (منتهی الارب) ، نرمی و فروهشتگی کردن در جماع: وزکت عندالجماع، نرمی وفروهشتگی کرد در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
بید مجنون. (یادداشت مرحوم دهخدا). یک قسم درختی که هرگز بار ندهد و پده نیز گویند و به تازی غرب خوانند. (ناظم الاطباء). درخت پده را گویند و آن درختی است که هرگز بار ندهد و به عربی غرب خوانند. گویند اگر کسی را زلو (زالو) به گلو رفته باشد آب برگ آن را گرفته بر حلق او ریزند برآید. (آنندراج) (برهان). خشساب. (ترجمه محاسن اصفهان). از خواص اصفهان درخت خشساب است که آن را وزک میگویند. (ترجمه محاسن اصفهان). ترنگوت. (فرهنگ فارسی معین) : خصمت در آب دیده شد گرچه چون وزک سوزد همیشه زآتش رشک تو چون ورک. ابوعلی حاجی. ، وزغ و غوک و چلپاسه، رومال. (ناظم الاطباء)
بید مجنون. (یادداشت مرحوم دهخدا). یک قسم درختی که هرگز بار ندهد و پده نیز گویند و به تازی غرب خوانند. (ناظم الاطباء). درخت پده را گویند و آن درختی است که هرگز بار ندهد و به عربی غرب خوانند. گویند اگر کسی را زلو (زالو) به گلو رفته باشد آب برگ آن را گرفته بر حلق او ریزند برآید. (آنندراج) (برهان). خشساب. (ترجمه محاسن اصفهان). از خواص اصفهان درخت خشساب است که آن را وزک میگویند. (ترجمه محاسن اصفهان). ترنگوت. (فرهنگ فارسی معین) : خصمت در آب دیده شد گرچه چون وزک سوزد همیشه زآتش رشک تو چون ورک. ابوعلی حاجی. ، وزغ و غوک و چلپاسه، رومال. (ناظم الاطباء)
ترکی است به معنی سامان و آرایش و انتظام و ترتیب لشکر و مجلس و دربار. (غیاث اللغات) (آنندراج). تعلیم و تربیت و انتظام و بند و بست و سامان و آرایش. (ناظم الاطباء). رجوع به تزک در همین لغت نامه شود
ترکی است به معنی سامان و آرایش و انتظام و ترتیب لشکر و مجلس و دربار. (غیاث اللغات) (آنندراج). تعلیم و تربیت و انتظام و بند و بست و سامان و آرایش. (ناظم الاطباء). رجوع به تزک در همین لغت نامه شود
بوز است. و آن سبزیی باشد که بسبب رطوبت بر روی نان و گلیم و پلاس و امثال آن بندد. (برهان). بوز. (آنندراج). سبزیی یا سپیدیی پنبه مانند، که از هوای سرد بر نان کهنه یا آچار نشیند. (غیاث). سبزیی که بر نان و جزآن بواسطۀ رطوبت و نم نشیند. (رشیدی) : تا تواند گفت نان را می خورم با نان خورش میگذارد تا بر آن از کهنگی بوزک فتد. (از رشیدی). _ (رجوع به بوز شود.
بوز است. و آن سبزیی باشد که بسبب رطوبت بر روی نان و گلیم و پلاس و امثال آن بندد. (برهان). بوز. (آنندراج). سبزیی یا سپیدیی پنبه مانند، که از هوای سرد بر نان کهنه یا آچار نشیند. (غیاث). سبزیی که بر نان و جزآن بواسطۀ رطوبت و نم نشیند. (رشیدی) : تا تواند گفت نان را می خورم با نان خورش میگذارد تا بر آن از کهنگی بوزک فتد. (از رشیدی). _ (رجوع به بوز شود.
سوزنده سوزا، یکی از امراض مقاربتی است که در بادی امر عبارتست از التهاب قسمت انتهایی مجرای بول موسوم به پیشاب راه به واسطه میکروب مخصوصی به نام گونوکوک. گونوکوک از دسته باکتری های کروی و دوقلو است و رنگ گرم را به خود نمیگیرد. سوزاک مصونیت ندارد و مبتلایان ممکن است مجددا مبتلا شوند. هیچکس در برابر این بیماری مصون نیست. در زنان و مردان بالغ بیماری مزبور به وسیله مقاربت سرایت میکند
سوزنده سوزا، یکی از امراض مقاربتی است که در بادی امر عبارتست از التهاب قسمت انتهایی مجرای بول موسوم به پیشاب راه به واسطه میکروب مخصوصی به نام گونوکوک. گونوکوک از دسته باکتری های کروی و دوقلو است و رنگ گرم را به خود نمیگیرد. سوزاک مصونیت ندارد و مبتلایان ممکن است مجددا مبتلا شوند. هیچکس در برابر این بیماری مصون نیست. در زنان و مردان بالغ بیماری مزبور به وسیله مقاربت سرایت میکند
برآمدگی استخوان مچ پا غوز خرد خمیدگی کوچک، زایده سطح داخلی انتهای تحتانی استخوان درشت نی و زایده سطح خارجی انتهای تحتانی استخوان نازک نی که اولی تشکیل غوزک داخلی را می دهد و دومی تشکیل غوزک خارجی را در پا می دهد قوزک
برآمدگی استخوان مچ پا غوز خرد خمیدگی کوچک، زایده سطح داخلی انتهای تحتانی استخوان درشت نی و زایده سطح خارجی انتهای تحتانی استخوان نازک نی که اولی تشکیل غوزک داخلی را می دهد و دومی تشکیل غوزک خارجی را در پا می دهد قوزک