- وریزه
- برنج
معنی وریزه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مختصر، کوتاه، کلام مختصرومفید
ویژگی، توانایی یا قابلیت وراثتی، طبیعت، سرشت، حسی که به طور مبهم به شخص آگاهی می دهد، میل جنسی مثلاً غریزۀ جنسی
از صمغ های سقزی به رنگ سرخ، زرد یا سفید با طعم تلخ که از برخی درختان و درختچه ها به دست می آید و در معالجۀ بیماری های درد مفاصل، عرق النسا و کرم معده مفید است، انزروت، انجروت، کنجده، کنجیده، بارزد، بیرزد، بیرزه، زنجرو
قریحه، سرشت
قاچاق: از ایران چای... را بی گمرک گریزه می آورند
وجیزه در فارسی مونث وجیز سخن پیراسته مونث وجیز، کلام مختصر و مفید: (و نقش طرازاین نسیج و جیزه ماثر این دولت را ساخت)
Instinct
инстинкт
Instinkt
інстинкт
instynkt
instinto
instinto
instinct
istinto
instinct
प्रवृत्ति
naluri
غريزةٌ
יֵצֶר
silika
สัญชาตญาณ
প্রবৃত্তি
مهارت