سرپوش، آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار، پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند، آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود
سرپوش، آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار، پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند، آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود
سرپوش، آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار، پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند، آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود
سرپوش، آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار، پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند، آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود
از تیره لابیه است و قسمت قابل مصرف آن ساق گلدار تازه و مادۀ مؤثرآن اسانس است و مواد استعمال آن ساق گلدار تازه، الکلاوولنه رر... (از کارآموزی داروسازی جنیدی ص 214)
از تیره لابیه است و قسمت قابل مصرف آن ساق گلدار تازه و مادۀ مؤثرآن اسانس است و مواد استعمال آن ساق گلدار تازه، الکلاوولنه رر... (از کارآموزی داروسازی جنیدی ص 214)
ورپوشه. سرپوش باشد چون چادر و غیره. (یادداشت مؤلف). روسری زنان. (فرهنگ فارسی معین). چادر. روپاک. (برهان). چادر و روپاک و مقنعۀزن. (منتهی الارب). مقنعۀ زن. (برهان) (آنندراج)
ورپوشه. سرپوش باشد چون چادر و غیره. (یادداشت مؤلف). روسری زنان. (فرهنگ فارسی معین). چادر. روپاک. (برهان). چادر و روپاک و مقنعۀزن. (منتهی الارب). مقنعۀ زن. (برهان) (آنندراج)
بر وزن و معنی کرباسه است که وزغه و چلپاسه باشد. (برهان). کرپاسو. کرپاشو. کرپاسه. (ناظم الاطباء). مارمولک. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کرباسو، کرپاسو، چلپاسه و مارمولک شود
بر وزن و معنی کرباسه است که وزغه و چلپاسه باشد. (برهان). کرپاسو. کرپاشو. کرپاسه. (ناظم الاطباء). مارمولک. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کرباسو، کرپاسو، چلپاسه و مارمولک شود
شهری است به اندلس. (منتهی الارب). پیوسته به بلنسیه و واقع در طرف شرق بلنسیه و قرطبه است و نزدیک به دریا میباشد، بناهائی بس محکم و استوار دارد و بر ساحل رود ابره است. این شهر مرکز ایالت وسیعی و مشتمل بر شهرهای بسیاری است که بازرگانان پیوسته بدان شهرها فرودآیند و از آنجا به سایر شهرها مسافرت کنند. فرنگیان بسال 543 هجری قمری بر آنجا استیلا یافتند وهمگی حصارهای آن شهر را در دست گرفتند و یاقوت گوید: تا این تاریخ شهر مزبور تحت تصرف آنان است. (معجم البلدان ج 6 ص 42). شهری است آبادان به اندلس، بر کران دریای روم و به حدود غلجسکش و افرنجه که دو ناحیتند از روم پیوسته است. (حدود العالم). و رجوع به الحلل السندسیه فهرست ج 1 و 2 و روضات الجنات ص 65 شود
شهری است به اندلس. (منتهی الارب). پیوسته به بلنسیه و واقع در طرف شرق بلنسیه و قرطبه است و نزدیک به دریا میباشد، بناهائی بس محکم و استوار دارد و بر ساحل رود ابره است. این شهر مرکز ایالت وسیعی و مشتمل بر شهرهای بسیاری است که بازرگانان پیوسته بدان شهرها فرودآیند و از آنجا به سایر شهرها مسافرت کنند. فرنگیان بسال 543 هجری قمری بر آنجا استیلا یافتند وهمگی حصارهای آن شهر را در دست گرفتند و یاقوت گوید: تا این تاریخ شهر مزبور تحت تصرف آنان است. (معجم البلدان ج 6 ص 42). شهری است آبادان به اندلس، بر کران دریای روم و به حدود غلجسکش و افرنجه که دو ناحیتند از روم پیوسته است. (حدود العالم). و رجوع به الحلل السندسیه فهرست ج 1 و 2 و روضات الجنات ص 65 شود
آنچه بر سر دیگ کماجدان کاسه خم و جز آن گذارند تا محتوی آن محفوظ ماند، مقنعه زنان سر انداز. یا سر پوش از سر طبق برداشتن، از روی طبق سرپوش را بر کنار کردن، سری را فاش کردن
آنچه بر سر دیگ کماجدان کاسه خم و جز آن گذارند تا محتوی آن محفوظ ماند، مقنعه زنان سر انداز. یا سر پوش از سر طبق برداشتن، از روی طبق سرپوش را بر کنار کردن، سری را فاش کردن