جدول جو
جدول جو

معنی سرپوشنه

سرپوشنه
سرپوش، آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار، پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند، آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود
تصویری از سرپوشنه
تصویر سرپوشنه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرپوشنه

سرپوشنه

سرپوشنه
مطلق سرپوش است اعم از سرانداز و مقنعۀ زنان و سرپوش دیگ و طبق وخوان پوش و امثال آن. (برهان). رجوع به سرپوش شود
لغت نامه دهخدا

ورپوشنه

ورپوشنه
ورپوشه. سرپوش باشد چون چادر و غیره. (یادداشت مؤلف). روسری زنان. (فرهنگ فارسی معین). چادر. روپاک. (برهان). چادر و روپاک و مقنعۀزن. (منتهی الارب). مقنعۀ زن. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سرپوشه

سرپوشه
آنچه بر سر دیگ کماجدان کاسه خم و جز آن گذارند تا محتوی آن محفوظ ماند، مقنعه زنان سر انداز. یا سر پوش از سر طبق برداشتن، از روی طبق سرپوش را بر کنار کردن، سری را فاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار

سرپوشه

سرپوشه
سرپوش، آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار، پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند، آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود
سرپوشه
فرهنگ فارسی عمید

سرپوشه

سرپوشه
بمعنی سرپوش که مقنعۀ زنان و سرپوش دیگ و طبق و خوان باشد. (برهان). رجوع به سرپوش شود
لغت نامه دهخدا

سرپوشیده

سرپوشیده
زنی که چادر بر سر داشته باشد، خانه و راهرو سقف دار، جایی که دارای سقف باشد
سرپوشیده
فرهنگ فارسی عمید

اسروشنه

اسروشنه
نام شهری است از ماوراءالنهر. (جهانگیری) (برهان). شهری است از بناهای گشتاسب به ماوراءالنهر. (انجمن آرای ناصری). شهری بزرگ وراء سمرقند، دون سیحون. (انساب سمعانی). یاقوت گوید: اسروشنه بالفتح ثم السکون و ضم الراء و سکون الواو و فتح الشین المعجمه و نون کذا ذکره ابوسعد بالسین المهمله بعد الهمزه و الاشهر الأعرف ان ّ بعد الهمزه شین معجمه و سنذکره هناک باتم ّ مما ذکرناه هنا. و هی مدینه بماوراءالنهر. (معجم البلدان: تینه). رجوع بمجمل التواریخ و القصص ص 357 و 480 و فهرست تاریخ سیستان و فهرست نزهه القلوب ج 3 و سروشنه در همین لغت نامه و اشروسنه شود
لغت نامه دهخدا