جدول جو
جدول جو

معنی ورپلغیدن - جستجوی لغت در جدول جو

ورپلغیدن
(فَ نِ حَ رَ / رِ دَ)
ورپلوغیدن. در تداول، بیرون زدن. از جای خود بیرون آمدن مثل بیرون آمدن چشم از حدقه و مانند آن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
ورپلغیدن
((وَ. پُ دَ))
بیرون زدن، از جای خود بیرون آمدن
تصویری از ورپلغیدن
تصویر ورپلغیدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورپریدن
تصویر ورپریدن
به مرگ ناگهانی از دنیا رفتن، جوان مرگ شدن، بیشتر دربارۀ کودکان استعمال می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلغیدن
تصویر پلغیدن
پلغ پلغ زدن مایعی غلیظ در حال جوشیدن میان دیگ، بیرون جستن یا بیرون آمدن چیزی از جای خود یا از حد طبیعی خود مانند برآمدگی و برجستگی چشم
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ گَ)
ورپلغیده. رجوع به ورپلغیده شود
لغت نامه دهخدا
(فَ پَ رُ تَ)
در تداول، جوان و سالم مردن. به موت ذریع مردن. مردن بی ناخوشی یا مرضی که مدت آن سخت کوتاه است در کودکی یا اوائل جوانی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، دچار مرگ ناگهانی شدن. بطور نامنتظره مردن. (فرهنگ فارسی معین). یکایک مردن بچگان است پیش چشم پدر و مادر و نزدیکان خود. (آنندراج). این مصدر بیشتر درباره کودکان و گاه درباره جوانان جوانمرگ شده استعمال میشود. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(گِ رَ / رُوبُ دَ)
پلقیدن. بیرون جستن و برجستن و برآمدن و بیرون خزیدن چیزی چنانکه تیرک دیگ جوشان و چشم در بعض بیماریها. بیرون آمدن چیزی از جای خود به بیرون برجستگی چیزی. جحظ. جحوظ. و نیز رجوع به بیرون نشستن شود
لغت نامه دهخدا
(فَ خوا / خاتَ)
ورپلغیدن. رجوع به ورپلغیدن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
ورپلوغیده. چیز بیرون زده از جای خود. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ورپلغیدن شود
لغت نامه دهخدا
بیرون زدن از جای خود بیرون آمدن (مثل بیرون آمدن چشم از حدقه و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ور پلغیده
تصویر ور پلغیده
چیز بیرون زده از جای خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورقلپیدن
تصویر ورقلپیدن
ورپلغیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورپریدن
تصویر ورپریدن
جوان و سالم مردن، بطور نا منتظره مردن
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون زدن چیزی از جای خود چون چشم در بعضی بیماریها بیرون جستن بر آمدن بر جستن بیرون خزیدن جحظ
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون زدن از جای خود بیرون آمدن (مثل بیرون آمدن چشم از حدقه و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورپریدن
تصویر ورپریدن
((~. پَ دَ))
دچار مرگ ناگهانی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلغیدن
تصویر پلغیدن
((پُ لُ دَ))
بیرون زدن چیزی از حد طبیعی، مانند برآمدگی چشم، صدای جوشیدن آب
فرهنگ فارسی معین
مخلوط کردن، آمیختن
فرهنگ گویش مازندرانی