جدول جو
جدول جو

معنی ورمالاندن - جستجوی لغت در جدول جو

ورمالاندن
(فُ چَ / چِ دَ)
با لقمه های بزرگ همه ماحضر را خوردن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورمالیدن
تصویر ورمالیدن
دامن به کمر زدن، آستین بالا زدن، کنایه از گریختن و دررفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالاندن
تصویر مالاندن
با دست مالش دادن
کنایه از تنبیه کردن
صاف و هموار کردن
فرهنگ فارسی عمید
(فُ جَ دَ)
کنایه از گریختن باشد از ترس جان. (برهان) (آنندراج). ورمال کردن. ورمالیدن. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(فُ دَ)
دامن بر میان زدن و پاچۀ ازار و آستین جامه را بالا کردن. (برهان) (ناظم الاطباء) ، کنایه از گریختن. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فرار کردن. (ناظم الاطباء). چه، دامن را بر میان زدن، دویدن را آسان کند. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ کَ دَ)
در تداول عامه، در جدل و بحث مغلوب کردن. به کلام یا به زور کسی را مغلوب ساختن. چیره شده بر کسی در کشتی، در سخن، در هنر و غیره. مفحم و مجاب کردن کسی را در سخن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به سهولت از عهده کسی برآمدن و در مقام زورآزمایی به آسانی او را مغلوب کردن،تا فلانکس خواست دست دراز کند او را مالاندم و گذاشتم کنار. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده) ، بالتمام خوردن. محتوی ظرفی طعام را یکباره خوردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چیزی را با اشتهای تمام و بسرعت خوردن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ورمال زدن
تصویر ورمال زدن
گریختن (از ترس)
فرهنگ لغت هوشیار
دامن برمیان زدن و پارچه ازار و آستین جامه را بالا کردن، گریختن از ترس (چه دامن برمیان زدن دویدن را آسان کند)
فرهنگ لغت هوشیار
بسهولت کسی را تنبیه و مغلوب کردن (با کتک یا بحرف) : تالله خواست دست دراز کند او را مالاندم و گذاشتم کنار، چیزی را با اشتهای تمام خوردن، در تداول عامه در جدل و بحث مغلوب کردن، به کلام یا به زور کسی را مغلوب ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورمالیدن
تصویر ورمالیدن
((وَ دَ))
دامن به کمر زدن، آستین بالا زدن، کنایه از گریختن و فرار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مالاندن
تصویر مالاندن
((دَ))
مالیدن، سخت تنبیه کردن
فرهنگ فارسی معین
مالش دادن، صاف کردن، هموار ساختن، هموار کردن، مجازات کردن، تنبیه کردن، گوشمالی دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد