کبوتر مادۀ خاکی رنگ، کبوتر چاهی گرگ ماده فاخته، پرنده ای خاکی رنگ، کوچکتر از کبوتر با طوق دور گردن که گوشت آن برای معالجۀ رعشه، فالج و سستی اعضا مفید است، کوکو، کبوک، کالنجه، صلصل
کبوتر مادۀ خاکی رنگ، کبوتر چاهی گرگ ماده فاختِه، پرنده ای خاکی رنگ، کوچکتر از کبوتر با طوق دور گردن که گوشت آن برای معالجۀ رعشه، فالج و سستی اعضا مفید است، کوکو، کَبوک، کالَنجِه، صُلصُل
آتش، آنچه از سوختن چوب یا زغال یا چیز دیگر به وجود می آید و دارای روشنی و حرارت است، مخ، ورزم، آذر، تش، اخگر، برزین، انیسه، نار فروغ و تابش و شعلۀ آتش، برای مثال آتش عشق چون کنم پنهان / کز دهانم کشد زبانه وراغ (حکیم علی فرقدی- مجمع الفرس - وراغ)، روشنی، فروغ
آتَش، آنچه از سوختن چوب یا زغال یا چیز دیگر به وجود می آید و دارای روشنی و حرارت است، مَخ، وَرَزم، آذَر، تَش، اَخگَر، بَرزین، اَنیسِه، نار فروغ و تابش و شعلۀ آتش، برای مِثال آتش عشق چون کنم پنهان / کز دهانم کشد زبانه وراغ (حکیم علی فرقدی- مجمع الفرس - وراغ)، روشنی، فروغ
ورزاو. گاو نر. گاو ورز: و هر بنده ای با زن وفرزند و مال و تجمل و هم چندانکه گاو ورزا او را بود او را گاوان ماده بود. (فرهنگ فارسی معین از تفسیرابوالفتوح رازی چ 1 ج 3 ص 561). رجوع به ورزاو شود
ورزاو. گاو نر. گاو ورز: و هر بنده ای با زن وفرزند و مال و تجمل و هم چندانکه گاو ورزا او را بود او را گاوان ماده بود. (فرهنگ فارسی معین از تفسیرابوالفتوح رازی چ 1 ج 3 ص 561). رجوع به ورزاو شود
شعلۀ آتش. (آنندراج) (برهان) (از ناظم الاطباء) : آتش عشق چون شود پنهان کز زبانم کشد زبانه وراغ. فرقدی (از آنندراج و انجمن آرا). - وراغ ور، شعله ور. (از ناظم الاطباء). ، روشنی و تابش که فروغ نیز گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). روشنی و فروغ و تابش آن. (برهان) (ناظم الاطباء). لیکن این معنی نزدیک به معنی اولی است. (آنندراج) (انجمن آرا). - باوراغ، روشن. منور. (فرهنگ فارسی معین). - ، بارونق. (از فرهنگ فارسی معین) : پیشتر زین روزگاری داشتم الحق چنانک بود حال و بالم از وی باوراغ و بافراغ. ابن یمین (فرهنگ فارسی معین)
شعلۀ آتش. (آنندراج) (برهان) (از ناظم الاطباء) : آتش عشق چون شود پنهان کز زبانم کشد زبانه وراغ. فرقدی (از آنندراج و انجمن آرا). - وراغ ور، شعله ور. (از ناظم الاطباء). ، روشنی و تابش که فروغ نیز گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). روشنی و فروغ و تابش آن. (برهان) (ناظم الاطباء). لیکن این معنی نزدیک به معنی اولی است. (آنندراج) (انجمن آرا). - باوراغ، روشن. منور. (فرهنگ فارسی معین). - ، بارونق. (از فرهنگ فارسی معین) : پیشتر زین روزگاری داشتم الحق چنانک بود حال و بالم از وی باوراغ و بافراغ. ابن یمین (فرهنگ فارسی معین)
نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش ایذه شهرستان اهواز است. این دهستان در قسمت غرب ایذه وشرق مسجد سلیمان در کوهستان واقع و هوای آن گرمسیر و آب اکثر قراء آن از رودخانه و چشمه. محصول عمده آن گندم، جو، برنج است. این دهستان از 53 آبادی بزرگ وکوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8000 نفر است. قراء مهم آن به شرح زیر است. دوبلوطان، شیرازه، شب تیز، کنار پیر، گوری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش ایذه شهرستان اهواز است. این دهستان در قسمت غرب ایذه وشرق مسجد سلیمان در کوهستان واقع و هوای آن گرمسیر و آب اکثر قراء آن از رودخانه و چشمه. محصول عمده آن گندم، جو، برنج است. این دهستان از 53 آبادی بزرگ وکوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8000 نفر است. قراء مهم آن به شرح زیر است. دوبلوطان، شیرازه، شب تیز، کنار پیر، گوری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)