- ورشو
- آلیاژی مرکب از ۵۵ درصد مس، ۲۵ درصد روی و ۲۰ درصد نیکل، شبیه نقره، براق و فاسدنشدنی که برای ساختن سماور، قاشق، چنگال و ادوات دیگر به کار می رود، نقرۀ آلمانی
معنی ورشو - جستجوی لغت در جدول جو
- ورشو
- برگرفته از نام ورشو پایتخت لهستان که این همبسته مس و روی و مسدیو (نیکل) در آنشهر از سوی کارخانه نور بلین فراهم می آمده آلیاژی ازنیکل 20 و روی 35 ومس 45 که بخوبی ذوب وبه آسانی قالب گیری میشود از این جهت ساختن اسبابهای مختلف از آن آسان است و چون سفیدرنگ و محکم و فساد ناپذیر است از آن جهت ساختن قاشق و چنگال و مقاومت های الکتریکی استفاده میکنند
- ورشو ((وَ))
- فلزی است محکم ترکیب شده از مس و روی و نیکل، پایتخت لهستان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کیسۀ کوچکی که در آن دارو می ریزند
گاو نر مخصوص شخم زدن زمین، ورزا، برزگاو، برزه گاو
ورشو، نوع فلز: شیوع اوانی و اسباب ورشاو (بزمان ناصر الدین شاه)
گاو نر گاو ورز ور زاو گاو ماده: و هر بنده ای با زن و فرزند و مال و تجمل و هم چندانکه گاو ورزا او را بود او را گاوان ماده بود
پارچه و کیسه ای که درآن دارو پیچند
((سَ))
فرهنگ فارسی معین
آن که سر دیگری را بشوید، سرتراش، حجام، نوعی گل سفید رنگ که بدان سر و بدن را شویند، گل سرشوی
پاره دادن بد گند دادن
طعامی که از شیر سازند