سبک شادمان از شتر و جز آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ستور که آن را باز نتوان داشت از رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد از لسان العرب). مؤنث آن ورشه. ج، ورشات. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
مخفف و اگرش. و اگر او را: گرش غول شهر گوئی جای این گفتار هست ورش دیو دهر گوئی جای استغفار نیست. ناصرخسرو. گرش بنکوهی ندارد شرم و باک ورش بنوازی نیابی زو صواب ناصرخسرو
درخشان، آفتاب، عاقل، زیرک، جد بزرگ اشکانیان، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که درتیراندازی بسیار توانا بوده است