امت پیغمبر را گویند مطلقاً از هر پیغمبر که باشد. (برهان). پیرو پیغمبر و امت پیغمبر و ورشنان و حواری پیغمبر هر پیغمبری که باشد. ورستان. (ناظم الاطباء). مصحف برروشنان
امت پیغمبر را گویند مطلقاً از هر پیغمبر که باشد. (برهان). پیرو پیغمبر و امت پیغمبر و ورشنان و حواری پیغمبر هر پیغمبری که باشد. وَرِستان. (ناظم الاطباء). مصحف برروشنان
قبرستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد وادی خاموشان، غریبستان، مقبره، گورسان، کرباس محلّه، گوردان، مروزنه، مرزغن، ستودان
قَبرِستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد وادی خاموشان، غَریبِستان، مَقبَره، گورسان، کَرباس مَحَلِّه، گوردان، مَروَزَنه، مَرزَغَن، سُتودان
اوقات گذری باشد که به جهت مردم نامرادو طالب علم مقرر سازند. (برهان). وظیفه و مقرری و مدد معاش که برای مردم طالب علم برقرار میکنند. (ناظم الاطباء). وظیفه. (برهان) (دهار) (ناظم الاطباء). وظیفۀ مقرر که بدان اوقات گذر کنند. وظیفه ای که برای مستحقان برقرار کنند. (انجمن آرای ناصری) : خدایا توئی جمله را دستگیر ورستاد جودت ز ما وامگیر. عسجدی (از انجمن آرا)
اوقات گذری باشد که به جهت مردم نامرادو طالب علم مقرر سازند. (برهان). وظیفه و مقرری و مدد معاش که برای مردم طالب علم برقرار میکنند. (ناظم الاطباء). وظیفه. (برهان) (دهار) (ناظم الاطباء). وظیفۀ مقرر که بدان اوقات گذر کنند. وظیفه ای که برای مستحقان برقرار کنند. (انجمن آرای ناصری) : خدایا توئی جمله را دستگیر ورستاد جودت ز ما وامگیر. عسجدی (از انجمن آرا)
تبدیل فرستادن است، فاء و واء با یکدیگر بدل شده و در اصل فرستادن و فرشتان مخفف فرستادگان است یعنی پیغمبران و فرسته و فرشته نیز یک معنی دارد. (انجمن آرا) (آنندراج). برروشنان. رجوع به برروشنان شود
تبدیل فرستادن است، فاء و واء با یکدیگر بدل شده و در اصل فرستادن و فرشتان مخفف فرستادگان است یعنی پیغمبران و فرسته و فرشته نیز یک معنی دارد. (انجمن آرا) (آنندراج). برروشنان. رجوع به برروشنان شود
یعنی اراضی لرنشین و آن ناحیتی است وسیع به مغرب ایران که از شمال محدود است به کرمانشاه و از مشرق به کوههای بروجرد و ملایر و از مغرب به عراق و از جنوب به خوزستان. لرستان را به دو قسمت تقسیم میکنند: پیشکوه و پشتکوه و رود سیمره این دو قسمت را از هم جدا میکند. از نظر جغرافیائی پشتکوه و پیشکوه کاملاً به یکدیگر شباهت دارند ولی از نظر سکنه و طوایفی که در این محل سکونت دارند با یکدیگر اختلافاتی دارند. لرستان دارای رشته های جبال مرتفعی است که همه کاملاً موازی یکدیگراند و دره های عمیقی آنها را از هم جدا میکند و هر قدر به جنوب غربی پیش رویم ارتفاع این دره ها کمتر میشود. 1- پیشکوه - در کوههای لرستان بطور عموم معادن مهم قیر موجود است که اگر استخراج شود علاوه بر رفع حوائج تمام داخله از حیث استعمال درجاده ها و سقف ها و خیابانها و غیره میتوان قسمتی را به خارج حمل کرد. مواد نفتی غالباً در وسط طبقات آهکی جاری شده و از شکاف طبقات داخل دره های رودخانه ها میشود و آثار نفت را در اغلب آبها میتوان یافت، در رسوبات دره ها اغلب سنگهای آهنی موجود و در کوهها طبقات آهن فراوان است. آب و هوای لرستان مانند تمام نواحی کوهستان بسیار مختلف و متغیّر و کوههای آن که متوجه فلات است به ارتفاع پنجهزار گز در صورتی که درۀ سیمره فقط هفتصد گز ارتفاع دارد و ارتفاع شیروان تا پل سنگ فقط سیصد گز است. از نظر آب و هوا میتوان این ناحیه را به چهار قسمت منقسم کرد: اول قلل مرتفع، دوم دره های وسیع مسطح، سوم ناحیۀ جنگلها، چهارم مراتع زمستانی. الف - قلل مرتفع از دو هزار تا پنجهزار گز که در موقع زمستان پوشیده از برف بسیار است و در تابستان آب فراوان دارد. ب - دره ها در تابستان بسیار گرم و خشک و در زمستان بی نهایت سرد و در بهار و پائیز بارندگی فراوان دارد. ارتفاع این دره ها از هزار و دویست تا دو هزار گز است و اشترانکوه آنها را از بادهای شمالی محافظت میکند و اگر چه برف بسیار میبارد ولی بادهای سرد ندارد و تبدیل فصول یکمرتبه و ناگهانی است و پس از ذوب برفها بسرعت دره ها از علف و گل پوشیده میشود. در تابستان چون بادهای سرد شمالی نمی وزد هوا بسیار گرم وخشک است و اولین باران پائیز هوا را معتدل میکند. دره های مهمی که دارای این وضع آب و هواست دشت خاوه و الشتر و خرم آباد میباشد ولی دره های دیگر که عموماً تنگند بواسطۀ نباتات و درختهای زیاد هوای معتدلتر دارند. ج - ناحیۀ جنگلها بین درۀ سیمره و کوههای خرم آباد واقع شده و اگر چه در تابستان بارندگی ندارد ولی بواسطۀ درخت فراوان هیچوقت چشمه ها خشک نمیشود و هوا پیوسته معتدل است و در وسط جنگلها بعضی جلگه های کوچک دیده میشود که دارای آب و هوای معتدل، جنگل و درختهای آنها فاصله دار و زمین پوشیده از علف است و در تابستان علفها زود خشک میشود. د - ناحیۀ قشلاقی در موقع تابستان بکلی خشک و سوزان و گرمای آن قابل تحمل نیست ولی در زمستان پوشیده از علفهای سبز و هیچوقت در آنجا برف نمی بارد و در موقع بارندگی برف در کوهستان در این نقاط بارانهای شدید زمین را مرطوب میسازد وعلفها بسیار میروید و گله های طوائف مختلفه که از کوهها فرودمی آیند در آنها چرا می کنند و همینکه هوا مجدداً شروع به گرمی کرد گله دارها حیوانات خود را به قسمتهای مرتفع رانده و علفهای خشک شده را آتش میزنند که حیوانات موذی آن معدوم شود. حرارت تابستانی این دره ها بحدی زیاد است که گاهی در تابستان میزان الحراره در سایه به 55 درجه میرسد و کاروانها فقط در هنگام شب حرکت میکنند و اگر روز راه بیفتند حیوانات آنها غالباً تلف میشوند. نباتات لرستان بسیار متنوع و مختلف است، در قسمتهای مرتفع غلات و نباتات کوهستانی و قدری پائین تر از آنها سرو و کاج مخصوصاً در قلیان کوه و پس از آن مراتع تابستانی که تا وسط جنگلها پیش میرودوجود دارد و در این مراتع بقدری گلهای رنگارنگ از قبیل زنبق و لاله فراوان است که در موقع بهار بهترین مناظر زیبا را تشکیل میدهد و نباتات صمغی و طبی متعدددر تمام این نواحی یافت شده و تا حدی از آنها استفاده میشود. درختان این ناحیه انواع بلوط و چنار و افراه و عقاقیا و غیره است و چون این نواحی جمعیتی ندارد قسمت مهمی از این جنگلها دست نخورده و بسیار انبوه میباشد و در دره های آبدیز نقاطی یافت میشود که درختان مو و انجیر و انار مخلوط با درختان دیگر است و رازک و پیچک به شاخه های آنها پیچیده و رودها تشکیل آبشارهائی میدهد که اغلب از نباتات بسیار مستور است. سکنۀ این نواحی لرها و کردها هستند که از حیث قیافه کاملاً بهم شبیهند ولی از حیث زبان با یکدیگر اختلاف دارند. سکنۀ، واقع در شمال غربی آبدیز یکی موسوم به کردلکی و قسمت دیگر دارای زبان لری است، زبان لری فعلی از ترکیبات زبان ایرانی قدیم و از حیث ترکیب کلمات با زبان فارسی شباهت تام دارد و عناصر خارجی در آن کمتر نفوذ یافته و بواسطۀ محدود بودن در کوهها این نظر بیشتر تأیید میشود در صورتی که کردستان چون در سر راه واقع بوده عناصر خارجی بیشتر در آن نفوذ یافته اند. قامت آنها متوسط و قوی بنیه و پرطاقت، رنگ آنهاگندمی با موی سیاه و چین خورده و ابروهای پهن و بینی بزرگ و عقابی و فک اسفل آنها قوی و مربع و گونه ها برجسته، نظر آنها تند و گردنشان باریک و پیشانی عقب رفته و استخوان شقیقۀ آنها صاف است و بهمین واسطه ازسایر اقوام مجاور خود متمایز میباشند. باید دانست که سکنۀ لرستان در نقاطی که مجاور اقوام دیگری بوده اند تا حدی با آنها مخلوط شده و آثار و علائم نژادی آنها تغییر کرده است مثلاً در شمال با کردها و در جنوب شرقی با بختیاری ها و در مغرب با سکنۀ عراق و در جنوب با اهالی خوزستان اختلاط یافته اند. لرهای قبلی ساکن ناحیه ای واقع بین کوه چهل نابالغان و درۀ گاماسب ودرۀ سیمره و آبدیز میباشند و طوایف مهم آنها کاکاوند، و کولی وند، و در دشت خاوه حسن وند، برانوند، و آلوند، و سگوند، و در دشت الشتر و در اطراف خرم آباد و در قسمت جنوبی پاپی، و چگینی، و جودکی، و دیرکوند که بین یافته کوه و درۀ سیمره سکنی دارند. کردهای لکی:خوش هیکل و تنومند و رنگ آنها گندمی و مویشان سیاه یا خرمائی تیره است، قشلاق بعضی از این طوایف در جلگه های گرمسیر خوزستان میباشد ولی بعضی از آنها که همیشه در لرستان ییلاق و قشلاق کرده و خارج نمیشوند از حیث اخلاق و روحیات پست تر از طوایف دیگرند تنها شهر لرستان خرم آباد و آن قصبه ای است که در حدود پنجهزار نفر جمعیت دارد و در درۀ تنگی واقع شده که کشکان رود از آن میگذرد، خرم آباد در اطراف تپه ای بناشده که در بالای آن آثار خرابه های قدیمی دیده میشود و ظاهراً در دوره های قدیم مرکز توقف قشون برای محافظت اطراف بوده است. راه شوسۀ تهران به محمره (خرمشهر) و کارون از این شهر میگذرد. هر چند خرم آباد فعلاً چندان اهمیت ندارد ولی بواسطۀ اینکه مرکزخرید و فروش لر است تجارت آن بی اهمیت نیست، در اطراف شهر باغهای میوۀ فراوان و مزارع متعدد وجود دارد و ظاهراً این درّه از دوره های بسیار قدیم مسکون بوده زیرا در باغها و مزارع در ضمن شخم زدن سکه های متعلق به دوره های بسیار قدیم یافت میشود. در جنوب خرم آبادجلگه های مصفائی است که دهات معتبری از قبیل گلدان وشاهین آباد و تپه های مصنوعی که قدمت آن را تأیید مینماید در آن واقع است، خرم آباد از نظر نظامی کلید خوزستان و لرستان محسوب میشود. در دورۀ اسلام بواسطۀ اهمیت تجارتی راهی از آن به شمال و راهی به خوزستان ساختند پلهائی نیز برروی رودخانه ها بوده که فعلاً خراب و بقایای کمی از آن باقی است، در مرکز لرستان در سر راه خرم آباد به سیمره قلعۀ موسوم به ناصرآباد قرار گرفته که مرکز رؤسای ایل بوده، در کوه های جنوب خرم آباد در نقطه ای موسوم به قهر در مرتع طوائف دیرکوندخرابه های شهر کوچکی از زمان ساسانیان موجود و آثاری در کوههای آن دیده میشود که متعلق به چند هزار سال قبل است. بین رود کشکان و شهر خرم آباد در بالای تپۀ مرتفعی قلعۀ خرابه ای بوده که جدیداً آن را تعمیر و تبدیل به سربازخانه کرده اند، سابقاً اسم قلعۀ مزبورفلک الافلاک بوده است. محصولات نقاط دارای دو هزار گز ارتفاع عبارت است از: کمی غلات و میوه. ولی هر قدر پائین تر برویم کم کم محصولات بیشتر شده و مزارع برنج جانشین مزارع گندم و جو میشود، در درۀ خرم آباد نقاطی که خوب میتوان آنها را مشروب کرد دارای برنج و نقاط کم آب تر دارای گندم و جو و غنی ترین نقاط آنها محل هایی است که لرها ساکن شده و به زراعت پرداخته اند و بیشتر آن نقاط در اطراف خرم آباد میباشد و از آب کشکان رود که تنها رود این درّه است به خوبی استفاده کرده اند و بوسیلۀ سدهائی که در دامنه کوه ها بسته و نهرهائی از آن جدا کرده اند قسمت مهمی از اراضی مشروب میشود و اغلب سدهای موقتی در مقابل آب بسته بعضی مزارع را آبیاری میکنند، بواسطۀ آب فراوان و حرارت کافی که از ابتدای بهار در درۀ خرم آباد است اراضی آن بسیار حاصلخیز ولی هوا ناسالم است و سکنه در موقع گرما به قسمتهای مرتفعتر میروند و چادرهای خود را برپا میکنند. جنوب خرم آباد بکلی گرمسیر وخشک است و محصولات گرمسیری زیاد دارد و به سهولت میتوان بوسیلۀ حفر قنات آب کافی به دست آورد. در زمان ساسانیان این ناحیه یکی از غنی ترین نقاط ایران و بسیار پرجمعیت بوده ولی از قناتهایی که شاید در مدت چندهزار سال حفر شده هیچ باقی نیست. صنایع لرستان عبارت است از بافتن پارچه های ضخیم پشمی و نمد. تجارت محلی چندان مهم نیست و معاملات با خارج مهمتر است. 2- پشتکوه - کوههای این قسمت مانند قسمت پیشکوه از شمال غربی محدود به کلهر و از شمال شرقی و جنوب شرقی به سیمره و کرخه و از جنوب غربی و جنوب به عراق و از 31 درجه و 30 دقیقه تا 46 درجه و 15 دقیقه طول شرقی واقع شده. آب و هوای پشتکوه مانند پیشکوه ولی دارای تغییرات شدید برحسب ارتفاع است مثلاً دره های مرتفع همیشه دارای برف دایمی ولی ناحیۀ جنگلها که در گرمسیر واقع شده هیچوقت برف ندارد و آب و هوای مراتع درّۀ سیمره معتدلتر از هوای تپه های غربی و در موقع گرما تنها ناحیۀ قابل سکنی اراضی واقع بین انجیرکوه و کبیرکوه میباشد و قسمتهای مرتفع در موقع شب به قدری سرد است که میزان الحراره در شبهای تابستان چند درجه زیر صفر میرود ولی به فاصله قلیلی میتوان نقاطی یافت که آب و هوای آنها بکلی گرم باشد، بارانهای بهاری پشتکوه بسیار شدید و بمحض بارندگی جویبارها تبدیل به رودهای بزرگی میشود و مقداری درختهای عظیم را کنده به جلگه می آورد، بارانهای تابستانی نیز چندان کم نیست و اثر رطوبت دردامنه های تپه ها بواسطۀ نباتات مختلف اقلاً تا پانزده روز باقی میماند و مانند داخلۀ ایران زود خشک نمیشود، با این وضع واضح است که رطوبت بسیار و گرمای کافی و زمین حاصلخیز نباتات فراوانی بعمل می آورد و زمین پوشیده از جنگلهای انبوه میشود. در درّه های 500 تا1500گزی جنگلهای بسیار انبوه و دارای درختهای مختلف از قبیل بلوط، عقاقیا و انار و انجیر و مو جنگلی است و گردو و افراه قسمت مهم جنگل را تشکیل میدهد. در نقاط مرتفعتر درختها کوتاه و گلهای رنگارنگ مراتع و علفها با آنها مخلوط میشود، پائین تر از 500 گز درختان خرما و مرکبات و انار به مقدار زیاد روئیده و مراتع وسیع زمستانی تمام سطح جلگه را میپوشاند و از اواسط زمستان علفها سبز شده و گله ها بتدریج در آنها میچرند، در موقع گرما که گوسفند به ییلاق میرود علف ها زردو خشک شده و چنانکه اشاره شد آنها را آتش میزنند و زمین بکلی سیاه میشود، هوای این نقاط بطوری که متصورمیشود در فصل تابستان صاف نیست زیرا که دود علفها وگرد و خاک آن را تیره میکند و صاف ترین مواقع هوا پس از بارندگی میباشد، در این کوهها و جلگه ها حیوانات وحشی و سبع و شکار فراوان یافت میشود. سکنۀ پشتکوه مخلوطی از طوایف لر فیلی و کردلکی هستند که با هم بکلی مخلوط میباشند ولی در شمال اکثریت سکنه با کردها و در جنوب با لرها است. طوایف مهم پشتکوه عبارتند از: ملکشاهی، یوسفوند، در دامنۀ جنوبی گراوند، در انجیرکوه کردهای دیناروند و غیاثوند. و در کوههای مشرف به خوزستان آثار خرابه های متعدد در قسمت غربی پشتکوه و همچنین اسبابها و آلات از سنگ چخماق که آثار انسان اولیه است بسیار دیده میشود، خرابه های دورۀ ساسانی نیز بسیار میباشد، در نزدیکی شیروان در دوهزارگزی خرابه های شهر ’هارداپانو’ از زمان ساسانیان باقیمانده و آجرهای بسیار دارد و قسمتی از آنها با سنگهای تراشیده و گچ ساخته شده و اغلب بناهای آنها هنوز باقی وکوچه ها منظم و خانه ها به حالت اصلی برجاست. بیشتر خانه ها دارای طبقۀ فوقانی و تحتانی میباشد. علت عمده اهمیت این نقاط مجاورت با طیسفون پایتخت ساسانیان و اشکانیان بوده است. بین کرمانشاه و پشتکوه دو جاده موجود است یکی از ایوان ده میگذرد و به آفناب ختم میشود، و دیگری از شیروان تا ایوان گردنۀ ملاقوام به ارتفاع 2280 گز میگذرد و دنبالۀ کبیرکوه را گرفته تاپل تنک امتداد مییابد. جادۀ دیگری از سر پل شروع شده و از کلهر گذشته به پشتکوه میرسد. از شرحی که راجع به لرستان و قسمتهای پیشکوه و پشتکوه داده شد معلوم میشود این ناحیه برای زراعت و آبادی استعداد کافی دارد زیرا دارای آب فراوان و اراضی بکر و جنگلهای وسیع و هواهای مختلف گرمسیری و سردسیری است و بنابراین موجبات عمران آن کاملاً موجود است و چنانچه توجهات بیشتری معطوف شود بزودی این ناحیۀ وسیع معمور میشود و امکان زندگی چندین میلیون نفوس در آنجا میرود. (جغرافیای سیاسی کیهان صص 459- 465). در کتاب فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 صص 288- 290 و نیز در کتاب جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران مطالبی راجع به لرستان آمده است. بدان دو کتاب رجوع شود
یعنی اراضی لرنشین و آن ناحیتی است وسیع به مغرب ایران که از شمال محدود است به کرمانشاه و از مشرق به کوههای بروجرد و ملایر و از مغرب به عراق و از جنوب به خوزستان. لرستان را به دو قسمت تقسیم میکنند: پیشکوه و پشتکوه و رود سیمره این دو قسمت را از هم جدا میکند. از نظر جغرافیائی پشتکوه و پیشکوه کاملاً به یکدیگر شباهت دارند ولی از نظر سکنه و طوایفی که در این محل سکونت دارند با یکدیگر اختلافاتی دارند. لرستان دارای رشته های جبال مرتفعی است که همه کاملاً موازی یکدیگراند و دره های عمیقی آنها را از هم جدا میکند و هر قدر به جنوب غربی پیش رویم ارتفاع این دره ها کمتر میشود. 1- پیشکوه - در کوههای لرستان بطور عموم معادن مهم قیر موجود است که اگر استخراج شود علاوه بر رفع حوائج تمام داخله از حیث استعمال درجاده ها و سقف ها و خیابانها و غیره میتوان قسمتی را به خارج حمل کرد. مواد نفتی غالباً در وسط طبقات آهکی جاری شده و از شکاف طبقات داخل دره های رودخانه ها میشود و آثار نفت را در اغلب آبها میتوان یافت، در رسوبات دره ها اغلب سنگهای آهنی موجود و در کوهها طبقات آهن فراوان است. آب و هوای لرستان مانند تمام نواحی کوهستان بسیار مختلف و متغیّر و کوههای آن که متوجه فلات است به ارتفاع پنجهزار گز در صورتی که درۀ سیمره فقط هفتصد گز ارتفاع دارد و ارتفاع شیروان تا پل سنگ فقط سیصد گز است. از نظر آب و هوا میتوان این ناحیه را به چهار قسمت منقسم کرد: اول قلل مرتفع، دوم دره های وسیع مسطح، سوم ناحیۀ جنگلها، چهارم مراتع زمستانی. الف - قلل مرتفع از دو هزار تا پنجهزار گز که در موقع زمستان پوشیده از برف بسیار است و در تابستان آب فراوان دارد. ب - دره ها در تابستان بسیار گرم و خشک و در زمستان بی نهایت سرد و در بهار و پائیز بارندگی فراوان دارد. ارتفاع این دره ها از هزار و دویست تا دو هزار گز است و اشترانکوه آنها را از بادهای شمالی محافظت میکند و اگر چه برف بسیار میبارد ولی بادهای سرد ندارد و تبدیل فصول یکمرتبه و ناگهانی است و پس از ذوب برفها بسرعت دره ها از علف و گل پوشیده میشود. در تابستان چون بادهای سرد شمالی نمی وزد هوا بسیار گرم وخشک است و اولین باران پائیز هوا را معتدل میکند. دره های مهمی که دارای این وضع آب و هواست دشت خاوه و الشتر و خرم آباد میباشد ولی دره های دیگر که عموماً تنگند بواسطۀ نباتات و درختهای زیاد هوای معتدلتر دارند. ج - ناحیۀ جنگلها بین درۀ سیمره و کوههای خرم آباد واقع شده و اگر چه در تابستان بارندگی ندارد ولی بواسطۀ درخت فراوان هیچوقت چشمه ها خشک نمیشود و هوا پیوسته معتدل است و در وسط جنگلها بعضی جلگه های کوچک دیده میشود که دارای آب و هوای معتدل، جنگل و درختهای آنها فاصله دار و زمین پوشیده از علف است و در تابستان علفها زود خشک میشود. د - ناحیۀ قشلاقی در موقع تابستان بکلی خشک و سوزان و گرمای آن قابل تحمل نیست ولی در زمستان پوشیده از علفهای سبز و هیچوقت در آنجا برف نمی بارد و در موقع بارندگی برف در کوهستان در این نقاط بارانهای شدید زمین را مرطوب میسازد وعلفها بسیار میروید و گله های طوائف مختلفه که از کوهها فرودمی آیند در آنها چرا می کنند و همینکه هوا مجدداً شروع به گرمی کرد گله دارها حیوانات خود را به قسمتهای مرتفع رانده و علفهای خشک شده را آتش میزنند که حیوانات موذی آن معدوم شود. حرارت تابستانی این دره ها بحدی زیاد است که گاهی در تابستان میزان الحراره در سایه به 55 درجه میرسد و کاروانها فقط در هنگام شب حرکت میکنند و اگر روز راه بیفتند حیوانات آنها غالباً تلف میشوند. نباتات لرستان بسیار متنوع و مختلف است، در قسمتهای مرتفع غلات و نباتات کوهستانی و قدری پائین تر از آنها سرو و کاج مخصوصاً در قلیان کوه و پس از آن مراتع تابستانی که تا وسط جنگلها پیش میرودوجود دارد و در این مراتع بقدری گلهای رنگارنگ از قبیل زنبق و لاله فراوان است که در موقع بهار بهترین مناظر زیبا را تشکیل میدهد و نباتات صمغی و طبی متعدددر تمام این نواحی یافت شده و تا حدی از آنها استفاده میشود. درختان این ناحیه انواع بلوط و چنار و افراه و عقاقیا و غیره است و چون این نواحی جمعیتی ندارد قسمت مهمی از این جنگلها دست نخورده و بسیار انبوه میباشد و در دره های آبدیز نقاطی یافت میشود که درختان مو و انجیر و انار مخلوط با درختان دیگر است و رازک و پیچک به شاخه های آنها پیچیده و رودها تشکیل آبشارهائی میدهد که اغلب از نباتات بسیار مستور است. سکنۀ این نواحی لرها و کردها هستند که از حیث قیافه کاملاً بهم شبیهند ولی از حیث زبان با یکدیگر اختلاف دارند. سکنۀ، واقع در شمال غربی آبدیز یکی موسوم به کردلکی و قسمت دیگر دارای زبان لری است، زبان لری فعلی از ترکیبات زبان ایرانی قدیم و از حیث ترکیب کلمات با زبان فارسی شباهت تام دارد و عناصر خارجی در آن کمتر نفوذ یافته و بواسطۀ محدود بودن در کوهها این نظر بیشتر تأیید میشود در صورتی که کردستان چون در سر راه واقع بوده عناصر خارجی بیشتر در آن نفوذ یافته اند. قامت آنها متوسط و قوی بنیه و پرطاقت، رنگ آنهاگندمی با موی سیاه و چین خورده و ابروهای پهن و بینی بزرگ و عقابی و فک اسفل آنها قوی و مربع و گونه ها برجسته، نظر آنها تند و گردنشان باریک و پیشانی عقب رفته و استخوان شقیقۀ آنها صاف است و بهمین واسطه ازسایر اقوام مجاور خود متمایز میباشند. باید دانست که سکنۀ لرستان در نقاطی که مجاور اقوام دیگری بوده اند تا حدی با آنها مخلوط شده و آثار و علائم نژادی آنها تغییر کرده است مثلاً در شمال با کردها و در جنوب شرقی با بختیاری ها و در مغرب با سکنۀ عراق و در جنوب با اهالی خوزستان اختلاط یافته اند. لرهای قبلی ساکن ناحیه ای واقع بین کوه چهل نابالغان و درۀ گاماسب ودرۀ سیمره و آبدیز میباشند و طوایف مهم آنها کاکاوند، و کولی وند، و در دشت خاوه حسن وند، برانوند، و آلوند، و سگوند، و در دشت الشتر و در اطراف خرم آباد و در قسمت جنوبی پاپی، و چگینی، و جودکی، و دیرکوند که بین یافته کوه و درۀ سیمره سکنی دارند. کردهای لکی:خوش هیکل و تنومند و رنگ آنها گندمی و مویشان سیاه یا خرمائی تیره است، قشلاق بعضی از این طوایف در جلگه های گرمسیر خوزستان میباشد ولی بعضی از آنها که همیشه در لرستان ییلاق و قشلاق کرده و خارج نمیشوند از حیث اخلاق و روحیات پست تر از طوایف دیگرند تنها شهر لرستان خرم آباد و آن قصبه ای است که در حدود پنجهزار نفر جمعیت دارد و در درۀ تنگی واقع شده که کشکان رود از آن میگذرد، خرم آباد در اطراف تپه ای بناشده که در بالای آن آثار خرابه های قدیمی دیده میشود و ظاهراً در دوره های قدیم مرکز توقف قشون برای محافظت اطراف بوده است. راه شوسۀ تهران به محمره (خرمشهر) و کارون از این شهر میگذرد. هر چند خرم آباد فعلاً چندان اهمیت ندارد ولی بواسطۀ اینکه مرکزخرید و فروش لر است تجارت آن بی اهمیت نیست، در اطراف شهر باغهای میوۀ فراوان و مزارع متعدد وجود دارد و ظاهراً این درّه از دوره های بسیار قدیم مسکون بوده زیرا در باغها و مزارع در ضمن شخم زدن سکه های متعلق به دوره های بسیار قدیم یافت میشود. در جنوب خرم آبادجلگه های مصفائی است که دهات معتبری از قبیل گلدان وشاهین آباد و تپه های مصنوعی که قدمت آن را تأیید مینماید در آن واقع است، خرم آباد از نظر نظامی کلید خوزستان و لرستان محسوب میشود. در دورۀ اسلام بواسطۀ اهمیت تجارتی راهی از آن به شمال و راهی به خوزستان ساختند پلهائی نیز برروی رودخانه ها بوده که فعلاً خراب و بقایای کمی از آن باقی است، در مرکز لرستان در سر راه خرم آباد به سیمره قلعۀ موسوم به ناصرآباد قرار گرفته که مرکز رؤسای ایل بوده، در کوه های جنوب خرم آباد در نقطه ای موسوم به قهر در مرتع طوائف دیرکوندخرابه های شهر کوچکی از زمان ساسانیان موجود و آثاری در کوههای آن دیده میشود که متعلق به چند هزار سال قبل است. بین رود کشکان و شهر خرم آباد در بالای تپۀ مرتفعی قلعۀ خرابه ای بوده که جدیداً آن را تعمیر و تبدیل به سربازخانه کرده اند، سابقاً اسم قلعۀ مزبورفلک الافلاک بوده است. محصولات نقاط دارای دو هزار گز ارتفاع عبارت است از: کمی غلات و میوه. ولی هر قدر پائین تر برویم کم کم محصولات بیشتر شده و مزارع برنج جانشین مزارع گندم و جو میشود، در درۀ خرم آباد نقاطی که خوب میتوان آنها را مشروب کرد دارای برنج و نقاط کم آب تر دارای گندم و جو و غنی ترین نقاط آنها محل هایی است که لرها ساکن شده و به زراعت پرداخته اند و بیشتر آن نقاط در اطراف خرم آباد میباشد و از آب کشکان رود که تنها رود این درّه است به خوبی استفاده کرده اند و بوسیلۀ سدهائی که در دامنه کوه ها بسته و نهرهائی از آن جدا کرده اند قسمت مهمی از اراضی مشروب میشود و اغلب سدهای موقتی در مقابل آب بسته بعضی مزارع را آبیاری میکنند، بواسطۀ آب فراوان و حرارت کافی که از ابتدای بهار در درۀ خرم آباد است اراضی آن بسیار حاصلخیز ولی هوا ناسالم است و سکنه در موقع گرما به قسمتهای مرتفعتر میروند و چادرهای خود را برپا میکنند. جنوب خرم آباد بکلی گرمسیر وخشک است و محصولات گرمسیری زیاد دارد و به سهولت میتوان بوسیلۀ حفر قنات آب کافی به دست آورد. در زمان ساسانیان این ناحیه یکی از غنی ترین نقاط ایران و بسیار پرجمعیت بوده ولی از قناتهایی که شاید در مدت چندهزار سال حفر شده هیچ باقی نیست. صنایع لرستان عبارت است از بافتن پارچه های ضخیم پشمی و نمد. تجارت محلی چندان مهم نیست و معاملات با خارج مهمتر است. 2- پشتکوه - کوههای این قسمت مانند قسمت پیشکوه از شمال غربی محدود به کلهر و از شمال شرقی و جنوب شرقی به سیمره و کرخه و از جنوب غربی و جنوب به عراق و از 31 درجه و 30 دقیقه تا 46 درجه و 15 دقیقه طول شرقی واقع شده. آب و هوای پشتکوه مانند پیشکوه ولی دارای تغییرات شدید برحسب ارتفاع است مثلاً دره های مرتفع همیشه دارای برف دایمی ولی ناحیۀ جنگلها که در گرمسیر واقع شده هیچوقت برف ندارد و آب و هوای مراتع درّۀ سیمره معتدلتر از هوای تپه های غربی و در موقع گرما تنها ناحیۀ قابل سکنی اراضی واقع بین انجیرکوه و کبیرکوه میباشد و قسمتهای مرتفع در موقع شب به قدری سرد است که میزان الحراره در شبهای تابستان چند درجه زیر صفر میرود ولی به فاصله قلیلی میتوان نقاطی یافت که آب و هوای آنها بکلی گرم باشد، بارانهای بهاری پشتکوه بسیار شدید و بمحض بارندگی جویبارها تبدیل به رودهای بزرگی میشود و مقداری درختهای عظیم را کنده به جلگه می آورد، بارانهای تابستانی نیز چندان کم نیست و اثر رطوبت دردامنه های تپه ها بواسطۀ نباتات مختلف اقلاً تا پانزده روز باقی میماند و مانند داخلۀ ایران زود خشک نمیشود، با این وضع واضح است که رطوبت بسیار و گرمای کافی و زمین حاصلخیز نباتات فراوانی بعمل می آورد و زمین پوشیده از جنگلهای انبوه میشود. در درّه های 500 تا1500گزی جنگلهای بسیار انبوه و دارای درختهای مختلف از قبیل بلوط، عقاقیا و انار و انجیر و مو جنگلی است و گردو و افراه قسمت مهم جنگل را تشکیل میدهد. در نقاط مرتفعتر درختها کوتاه و گلهای رنگارنگ مراتع و علفها با آنها مخلوط میشود، پائین تر از 500 گز درختان خرما و مرکبات و انار به مقدار زیاد روئیده و مراتع وسیع زمستانی تمام سطح جلگه را میپوشاند و از اواسط زمستان علفها سبز شده و گله ها بتدریج در آنها میچرند، در موقع گرما که گوسفند به ییلاق میرود علف ها زردو خشک شده و چنانکه اشاره شد آنها را آتش میزنند و زمین بکلی سیاه میشود، هوای این نقاط بطوری که متصورمیشود در فصل تابستان صاف نیست زیرا که دود علفها وگرد و خاک آن را تیره میکند و صاف ترین مواقع هوا پس از بارندگی میباشد، در این کوهها و جلگه ها حیوانات وحشی و سبع و شکار فراوان یافت میشود. سکنۀ پشتکوه مخلوطی از طوایف لر فیلی و کردلکی هستند که با هم بکلی مخلوط میباشند ولی در شمال اکثریت سکنه با کردها و در جنوب با لرها است. طوایف مهم پشتکوه عبارتند از: ملکشاهی، یوسفوند، در دامنۀ جنوبی گراوند، در انجیرکوه کردهای دیناروند و غیاثوند. و در کوههای مشرف به خوزستان آثار خرابه های متعدد در قسمت غربی پشتکوه و همچنین اسبابها و آلات از سنگ چخماق که آثار انسان اولیه است بسیار دیده میشود، خرابه های دورۀ ساسانی نیز بسیار میباشد، در نزدیکی شیروان در دوهزارگزی خرابه های شهر ’هارداپانو’ از زمان ساسانیان باقیمانده و آجرهای بسیار دارد و قسمتی از آنها با سنگهای تراشیده و گچ ساخته شده و اغلب بناهای آنها هنوز باقی وکوچه ها منظم و خانه ها به حالت اصلی برجاست. بیشتر خانه ها دارای طبقۀ فوقانی و تحتانی میباشد. علت عمده اهمیت این نقاط مجاورت با طیسفون پایتخت ساسانیان و اشکانیان بوده است. بین کرمانشاه و پشتکوه دو جاده موجود است یکی از ایوان ده میگذرد و به آفناب ختم میشود، و دیگری از شیروان تا ایوان گردنۀ ملاقوام به ارتفاع 2280 گز میگذرد و دنبالۀ کبیرکوه را گرفته تاپل تنک امتداد مییابد. جادۀ دیگری از سر پل شروع شده و از کلهر گذشته به پشتکوه میرسد. از شرحی که راجع به لرستان و قسمتهای پیشکوه و پشتکوه داده شد معلوم میشود این ناحیه برای زراعت و آبادی استعداد کافی دارد زیرا دارای آب فراوان و اراضی بکر و جنگلهای وسیع و هواهای مختلف گرمسیری و سردسیری است و بنابراین موجبات عمران آن کاملاً موجود است و چنانچه توجهات بیشتری معطوف شود بزودی این ناحیۀ وسیع معمور میشود و امکان زندگی چندین میلیون نفوس در آنجا میرود. (جغرافیای سیاسی کیهان صص 459- 465). در کتاب فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 صص 288- 290 و نیز در کتاب جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران مطالبی راجع به لرستان آمده است. بدان دو کتاب رجوع شود
درستاران. شاگردانه باشد و آن درمی چند است که بعد از اجرت استاد به شاگرد دهند. (برهان) (آنندراج). نوداران. (اوبهی). این صورت کلمه در برهان و دیگر فرهنگها گویا غلط و صحیح آن دستاران باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به دستاران شود
درستاران. شاگردانه باشد و آن درمی چند است که بعد از اجرت استاد به شاگرد دهند. (برهان) (آنندراج). نوداران. (اوبهی). این صورت کلمه در برهان و دیگر فرهنگها گویا غلط و صحیح آن دستاران باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به دستاران شود
گنجه. قفسه ای که در آن ظروف و امثال آن می نهند. بوفه (در نزد فرنگان). خرستانه. (از دزی ج 1ص 362) : فخافت منه المراءه ان یراه عندها... فادخلته الی خرستان عندها و خبته... ثم انها فتحت الخرستان علی الغلام و قالت اخرج. (سندبادنامۀ عربی ص 358) خرماستان. نخلستان. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 399)
گنجه. قفسه ای که در آن ظروف و امثال آن می نهند. بوفه (در نزد فرنگان). خرستانه. (از دزی ج 1ص 362) : فخافت منه المراءه ان یراه عندها... فادخلته الی خرستان عندها و خبته... ثم انها فتحت الخرستان علی الغلام و قالت اخرج. (سندبادنامۀ عربی ص 358) خرماستان. نخلستان. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 399)
دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال. واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری سنجبد با 104 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال. واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری سنجبد با 104 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
غور. نام ولایتی معروف نزدیک قندهار، در میان خراسان قریب به غزنین و غرجستان است. رجوع به غور و جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی تألیف لسترنج ص 443 شود
غور. نام ولایتی معروف نزدیک قندهار، در میان خراسان قریب به غزنین و غرجستان است. رجوع به غور و جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی تألیف لسترنج ص 443 شود
قبرستان. (آنندراج). مرزغن. مرغزن. (برهان). بلد. جبّان. جبّانه. (منتهی الارب). مقبره (م ب ر / م ب ر / م ب ر) . (ترجمان القرآن) (دهار) (منتهی الارب). مقبره. (منتهی الارب) : هر آنکو زاغ باشد رهنمایش به گورستان بود پیوسته جایش. (ویس و رامین). گفت این مشتی اوباشند... از هر جایی فرازآمده به یک ساعت از ایشان گورستانی توان کرد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 42). بدیدم اینها به پای خویش به گورستان آمده اند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 435). چه دوم بیهده سوی بستان خود همی یابمش به گورستان. سنایی. چو آهو سبزه ای بر کوه دیده ز شورستان به گورستان رمیده. نظامی. رجوع به گور شود. - امثال: نه نه نه نه پستان، پستان برود گورستان. رجوع به امثال و حکم ج 4 ص 1857 شود. این مرده و این گورستان. (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 337)
قبرستان. (آنندراج). مرزغن. مرغزن. (برهان). بَلَد. جَبّان. جَبّانه. (منتهی الارب). مقبره (م َ ب َ رَ / م ُ ب َ رَ / م َ ب ِ رَ) . (ترجمان القرآن) (دهار) (منتهی الارب). مَقْبَره. (منتهی الارب) : هر آنکو زاغ باشد رهنمایش به گورستان بود پیوسته جایش. (ویس و رامین). گفت این مشتی اوباشند... از هر جایی فرازآمده به یک ساعت از ایشان گورستانی توان کرد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 42). بدیدم اینها به پای خویش به گورستان آمده اند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 435). چه دَوَم بیهده سوی بستان خود همی یابمش به گورستان. سنایی. چو آهو سبزه ای بر کوه دیده ز شورستان به گورستان رمیده. نظامی. رجوع به گور شود. - امثال: نه نه نه نه پستان، پستان برود گورستان. رجوع به امثال و حکم ج 4 ص 1857 شود. این مرده و این گورستان. (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 337)
دهی است از دهستان شهرنو بالا ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. دارای 358 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، بنشن. شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شهرنو بالا ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. دارای 358 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، بنشن. شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از ناحیۀ مرغزار ’اورد’ به حدود فارس: و دیه گوز (کور) و آباده و شورستان و بسیار دیه های دیگر از این ناحیت است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 123) دهی از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند است و 398 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از ناحیۀ مرغزار ’اورد’ به حدود فارس: و دیه گوز (کور) و آباده و شورستان و بسیار دیه های دیگر از این ناحیت است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 123) دهی از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند است و 398 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
انبار. مخزن مأکولات. جایی که در آنجا ترتیب غذاها را می دهند. (ناظم الاطباء). گنجه برای نهادن اطعمه. (یادداشت بخط مؤلف) ، شربت خانه. (ناظم الاطباء) ، جایی که برای خوردن بدانجا گرد آیند. (یادداشت بخط مؤلف)
انبار. مخزن مأکولات. جایی که در آنجا ترتیب غذاها را می دهند. (ناظم الاطباء). گنجه برای نهادن اطعمه. (یادداشت بخط مؤلف) ، شربت خانه. (ناظم الاطباء) ، جایی که برای خوردن بدانجا گرد آیند. (یادداشت بخط مؤلف)
شوره زار. (آنندراج). خلاب و زمین باطلاق. (ناظم الاطباء). شوره زار. شورسان. نمکزار. (یادداشت مؤلف). سبخه. (مهذب الاسماء). ملاحه. مملحه. نوفله. (منتهی الارب) : و آن... امروز پدید است شورستانی است میان دمشق و رمله. (ترجمه طبری بلعمی، قصۀ ایوب). ای به حری و به آزادگی از خلق پدید چو گلستان شکفته ز سیه شورستان. فرخی. بهار پربر گشته ست پای خوشه زمین بهشت خرم گشته ست خشک شورستان. فرخی. و اندر شورستان تخم مکار. (منتخب قابوسنامه ص 30). تخم دادی مرا که کشت کنم نفکنم تخم تو به شورستان. ناصرخسرو. به پیش جاهلان مفکن گزافه پند نیکو را که دهقان تخم هرگز نفکند در ریگ و شورستان. ناصرخسرو. چو شورستان نباشد بوستانی چو کاشانه نباشدرهگذاری. ناصرخسرو. چنانکه تابش خورشید و ابر و بارانها گهی به شورستانیم و گه به بستانیم. مسعودسعد. هرکه خدمت و نصیحت کسی را کند که قدر آن نداند همچنان آن کس است که به امید زرع در شورستان تخم پراکند. (کلیله و دمنه). گر آید خسرو از بت خانه چین زشورستان نیابد شهد شیرین. نظامی. چو آهو سبزه ای بر کوه دیده ز شورستان به گورستان رمیده. نظامی. و از شورستان خاکی به بوستان پاکی خرامید. (جهانگشای جوینی). پند به نادان باران است در شورستان. (نفایس الفنون). گوئیاخارستانی و شورستانی است. (انیس الطالبین ص 141). سبب آنکه بیابانها و شورستانها میان قم و ری واقعاند. (تاریخ قم ص 58). به روزگار ایشان خار تشبیه و خسک جبر از شورستان بدعت سر برنیاورده بود. (نقض الفضائح ص 304).
شوره زار. (آنندراج). خلاب و زمین باطلاق. (ناظم الاطباء). شوره زار. شورسان. نمکزار. (یادداشت مؤلف). سبخه. (مهذب الاسماء). ملاحه. مملحه. نوفله. (منتهی الارب) : و آن... امروز پدید است شورستانی است میان دمشق و رمله. (ترجمه طبری بلعمی، قصۀ ایوب). ای به حری و به آزادگی از خلق پدید چو گلستان شکفته ز سیه شورستان. فرخی. بهار پربر گشته ست پای خوشه زمین بهشت خرم گشته ست خشک شورستان. فرخی. و اندر شورستان تخم مکار. (منتخب قابوسنامه ص 30). تخم دادی مرا که کشت کنم نفکنم تخم تو به شورستان. ناصرخسرو. به پیش جاهلان مفکن گزافه پند نیکو را که دهقان تخم هرگز نفکند در ریگ و شورستان. ناصرخسرو. چو شورستان نباشد بوستانی چو کاشانه نباشدرهگذاری. ناصرخسرو. چنانکه تابش خورشید و ابر و بارانها گهی به شورْسِتانیم و گه به بستانیم. مسعودسعد. هرکه خدمت و نصیحت کسی را کند که قدر آن نداند همچنان آن کس است که به امید زرع در شورستان تخم پراکند. (کلیله و دمنه). گر آید خسرو از بت خانه چین زشورستان نیابد شهد شیرین. نظامی. چو آهو سبزه ای بر کوه دیده ز شورستان به گورستان رمیده. نظامی. و از شورستان خاکی به بوستان پاکی خرامید. (جهانگشای جوینی). پند به نادان باران است در شورستان. (نفایس الفنون). گوئیاخارستانی و شورستانی است. (انیس الطالبین ص 141). سبب آنکه بیابانها و شورستانها میان قم و ری واقعاند. (تاریخ قم ص 58). به روزگار ایشان خار تشبیه و خسک جبر از شورستان بدعت سر برنیاورده بود. (نقض الفضائح ص 304).
شهرکی است آبادان و بانعمت از شیراز. (حدودالعالم چ دانشگاه ص 134). از تقسیمات حکومتی لارستان فارس است. طول آن 66 و عرض 6 کیلومتر و در مشرق لار واقع است. قرای متعدد دارد که همه مخروبه هستند و فقطچهار قریۀ آن آباد است که عبارتند از: جیحون، دالان، فاریاب و کشی. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 243)
شهرکی است آبادان و بانعمت از شیراز. (حدودالعالم چ دانشگاه ص 134). از تقسیمات حکومتی لارستان فارس است. طول آن 66 و عرض 6 کیلومتر و در مشرق لار واقع است. قرای متعدد دارد که همه مخروبه هستند و فقطچهار قریۀ آن آباد است که عبارتند از: جیحون، دالان، فاریاب و کشی. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 243)
ابزارفلزی کلید داریست که یک طرف آن دیواره دارد ویند متحرکی دارد که با پیچ جلو و عقب میرود حروفچین حرفها را در آن جمع کرده سطر بندی میکند. نخست حروفچین حرفها را در ورساد قرارمیدهد و چون بچند سطررسید آنرا برداشته روی میزکار خود میگذارد. توضیح وقتی میخواهند ورسادرانسبت بطول سطر اندازه بگیرند کلید را بطرف بالا میکشند اندازه گیری بازمیشود آن وقت اندازه گیری را بهر طرف که بخواهند میکشند و پس از اندازه گرفتن طول سطر دوباره کلید را بطرف پایین میکشند اندازه گیری بسته میشود، برای چیدن حروف کنار کلیشه و گراور یا کوتاه و بلند کردن سطور برای گنجانیدن کلیشه و گراور در مطلب اصطلاح ورساد بکار رود. مددمعاش که بطالبان علم و کارمندان و جز آنان دهند وظیفه مقرری خدایا تو این جمله را دستگیر ورستاد جودت زما وامگیر) (عسجدی)
ابزارفلزی کلید داریست که یک طرف آن دیواره دارد ویند متحرکی دارد که با پیچ جلو و عقب میرود حروفچین حرفها را در آن جمع کرده سطر بندی میکند. نخست حروفچین حرفها را در ورساد قرارمیدهد و چون بچند سطررسید آنرا برداشته روی میزکار خود میگذارد. توضیح وقتی میخواهند ورسادرانسبت بطول سطر اندازه بگیرند کلید را بطرف بالا میکشند اندازه گیری بازمیشود آن وقت اندازه گیری را بهر طرف که بخواهند میکشند و پس از اندازه گرفتن طول سطر دوباره کلید را بطرف پایین میکشند اندازه گیری بسته میشود، برای چیدن حروف کنار کلیشه و گراور یا کوتاه و بلند کردن سطور برای گنجانیدن کلیشه و گراور در مطلب اصطلاح ورساد بکار رود. مددمعاش که بطالبان علم و کارمندان و جز آنان دهند وظیفه مقرری خدایا تو این جمله را دستگیر ورستاد جودت زما وامگیر) (عسجدی)
اگر در گورستان می رفت، دلیل که درویش شود. جابر مغربی دیدن گورستان در خواب، دلیل صحبت است با جاهلان که دین و دنیای ایشان به فساد بود. محمد بن سیرین دیدن گورستان بر سه وجه است. اول: غم. دوم: زندان. سوم: محنت. اگر دید گورستان را زیارت می کرد، دلیل که اهل زندان را دلداری کند.
اگر در گورستان می رفت، دلیل که درویش شود. جابر مغربی دیدن گورستان در خواب، دلیل صحبت است با جاهلان که دین و دنیای ایشان به فساد بود. محمد بن سیرین دیدن گورستان بر سه وجه است. اول: غم. دوم: زندان. سوم: محنت. اگر دید گورستان را زیارت می کرد، دلیل که اهل زندان را دلداری کند.