جدول جو
جدول جو

معنی وراستاد - جستجوی لغت در جدول جو

وراستاد
(وَ)
وظیفه. (مهذب الاسماء). بهره و نصیب و قسمت و تقدیر و حصه از خوراک و پوشاک. (ناظم الاطباء). رجوع به برستاد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورازداد
تصویر ورازداد
(پسرانه)
دارنده زور و نیرومندی، نام یکی از شاهزادگان اشکانی فرماندار ارمنستان در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ورستاد
تصویر ورستاد
وسیله ای فلزی که کارگران چاپخانه به دست می گیرند و در آن حرف می چینند، ورستاتکا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورستاد
تصویر ورستاد
وظیفه، مستمری، جیره، برای مثال خدایا تویی جمله را دست گیر / ورستاد جودت ز ما وامگیر (ابوشکور- مجمع الفرس - ورستاد)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راستاد
تصویر راستاد
وظیفه، مستمری، راتب، راتبه، جیره، مواجب ماهیانه
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
پایه و زینه و نردبان. (آنندراج) ، پا و قدم و نشان پای. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَ کَ دَ)
برخاستن. ایستادن. برپا شدن. (ناظم الاطباء). برایستادن
لغت نامه دهخدا
وظیفه، راتبه، (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، راتب، (برهان)، وجه گذران، (ناظم الاطباء)، ماهیانه، (شعوری ج 2 ص 4) :
خدایا بخواهم ز توراستاد
چو جودت همه را وظیفه بداد،
فردوسی (از شعوری)
لغت نامه دهخدا
(وَ رَ)
اوقات گذری باشد که به جهت مردم نامرادو طالب علم مقرر سازند. (برهان). وظیفه و مقرری و مدد معاش که برای مردم طالب علم برقرار میکنند. (ناظم الاطباء). وظیفه. (برهان) (دهار) (ناظم الاطباء). وظیفۀ مقرر که بدان اوقات گذر کنند. وظیفه ای که برای مستحقان برقرار کنند. (انجمن آرای ناصری) :
خدایا توئی جمله را دستگیر
ورستاد جودت ز ما وامگیر.
عسجدی (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چاراستاد
تصویر چاراستاد
چهار عنصر: آب باد خاک آتش
فرهنگ لغت هوشیار
منسوخ شدن از مد افتادن باب روز نبودن: دیگر شلیته و تنبان ورافتاد، از بین رفتن نیست و نابود شدن: با آل علی هر که در افتاد ور افتاد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نااستاد
تصویر نااستاد
آنکه درکارش مهارت ندارد نامجرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراستادن
تصویر فراستادن
گرفتن ستدن، قبول کردن پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واستادن
تصویر واستادن
بازایستادن، در تداول عوام ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براستای
تصویر براستای
در حق درباره در باب: (اینک باعنان تو نهادم مکافات این مکرمت را که براستای من کردی) (بیهقی 34) (لازم الاضافه است)
فرهنگ لغت هوشیار
ابزارفلزی کلید داریست که یک طرف آن دیواره دارد ویند متحرکی دارد که با پیچ جلو و عقب میرود حروفچین حرفها را در آن جمع کرده سطر بندی میکند. نخست حروفچین حرفها را در ورساد قرارمیدهد و چون بچند سطررسید آنرا برداشته روی میزکار خود میگذارد. توضیح وقتی میخواهند ورسادرانسبت بطول سطر اندازه بگیرند کلید را بطرف بالا میکشند اندازه گیری بازمیشود آن وقت اندازه گیری را بهر طرف که بخواهند میکشند و پس از اندازه گرفتن طول سطر دوباره کلید را بطرف پایین میکشند اندازه گیری بسته میشود، برای چیدن حروف کنار کلیشه و گراور یا کوتاه و بلند کردن سطور برای گنجانیدن کلیشه و گراور در مطلب اصطلاح ورساد بکار رود. مددمعاش که بطالبان علم و کارمندان و جز آنان دهند وظیفه مقرری خدایا تو این جمله را دستگیر ورستاد جودت زما وامگیر) (عسجدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واستادن
تصویر واستادن
((دَ))
ایستادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
آن که دست نوشته نویسنده یا مترجم را تصحیح، پیراسته، تنظیم و برای چاپ و نشر آماده می سازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورستاد
تصویر ورستاد
((وَ رَ))
مستمری، جیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورستاد
تصویر ورستاد
وقف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فراستاد
تصویر فراستاد
فوق تخصص
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
Editor, Proofreader
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
éditeur, correcteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
editör, düzeltici
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
সম্পাদক , প্রুফরিডার
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
संपादक , प्रूफरीडर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
editore, correttore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
redaktor, korektor
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
Herausgeber, Korrektor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
redacteur, proeflezer
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
редактор , коректор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
редактор , корректировщик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
editor, corrector
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
editor, revisor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ویراستار
تصویر ویراستار
편집자 , 교정자
دیکشنری فارسی به کره ای