جدول جو
جدول جو

معنی وراخر - جستجوی لغت در جدول جو

وراخر
فراخور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خراخر
تصویر خراخر
خرّوپف، صدایی که در حالت خواب از گلوی شخص خوابیده بیرون آید
خرخر، خرناس، خره، خرنش، غطیط
فرهنگ فارسی عمید
(خَ خَ)
صدا و آوازی را گویند که از گلوی مردم خفته و آن کس را که گلو فشرده باشند برآید. (از برهان قاطع) (از غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرای ناصری). خرخر
لغت نامه دهخدا
(رَ)
واخرنده. بازخرنده: تا لاجرم به عهدآن پادشاه بزرگزادگان همه به مکتب می نشستند و هنر را واخر بود و هنرمندی آسوده. (راحهالصدور راوندی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خراخر
تصویر خراخر
آوازی که از گلوی شخص خفته یا کسی که گلویش را فشرده باشند برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وراثر
تصویر وراثر
براثر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واخر
تصویر واخر
باز خرنده باز خریدار، خریدار: (تالا جرم بعهد آن پادشاه بزرگزادگان همه بمکتب می نشینند و هنر را واخر بود و هنرمندی آسوده)
فرهنگ لغت هوشیار
برابر، راه صاف و هموار، مرتعی در کنار جاده ی مال روی کدر
فرهنگ گویش مازندرانی
از بیماری های دامی که در اثر چاقی مفرط عارض شود
فرهنگ گویش مازندرانی