- وذاح
- زن پست فرومایه
معنی وذاح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حمایل، پارچۀ رنگین و مرصع که به شانه و پهلو حمایل می کردند
بی شرم: زن یا مرد، سم سخت
سپید رنگ، زیبا روی، خندان خنده رو، روز بسیار واضح بسیار آشکار، مرد سپید و نیکو روی و خوش آب ورنگ
شمشیر، کمان دو شاویز بر دوشه دوالی پهن ومرصع بجواهر رنگارنگ که زنان آنرا از دوش تا بهنگام اندازند و یا دو رشته منظوم از مروارید و جواهر رنگارنگ که آنها را بر یکدیگر پیچیده حمایل کنند: (تاقلاده جید وجود اهل زمان و تمیمه و شاح عروسان دوران گردد) (وشاح انعام ایشان متحلی - بدان مقرون گردانیده شد)
((و یا وُ))
فرهنگ فارسی معین
حمایل، پارچه رنگین و زینت شده ای که به شانه و پهلو حمایل کنند، شمشیر، کمان، جمع وشائح
شمشیر، کمان
قبطی تازی گشته آبادک