جدول جو
جدول جو

معنی وخشیج - جستجوی لغت در جدول جو

وخشیج
سعتر وسداب وعاقرقرحاو و خشیج و هزار سپند... این همه میجوشانند
تصویری از وخشیج
تصویر وخشیج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آخشیج
تصویر آخشیج
عنصر
فرهنگ واژه فارسی سره
عنصر اسطقس: چهار آخشیج (عناصر اربعه)، هیولی مقابل صورت، ضد مخالف، جمع آخشیجان آخشیجها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخشیج
تصویر اخشیج
آخشیج، هر یک از عناصر چهارگانه شامل آب و آتش و باد و خاک ، عنصر، ضد، مخالف، نقیض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آخشیج
تصویر آخشیج
هر یک از عناصر چهارگانه شامل آب و آتش و باد و خاک ، عنصر، ضد، مخالف، نقیض، برای مثال کجا گوهری چیره شد زاین چهار / یکی آخشیجش بر او برگمار (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آخشیج
تصویر آخشیج
((خَ))
عنصر، هیولی، ضد، مخالف، خشیج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وخشی
تصویر وخشی
روحانی، ایرمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وشیج
تصویر وشیج
درختی با شاخه های راست و محکم که از آن نیزه درست می کردند، لیمودارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشیج
تصویر وشیج
پارسی تازی گشته وشیگ لیمو دارو درخت نیزه، خویشاوندی لیمودارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وخشی
تصویر وخشی
پارچه ایست خوش قماش و لطیف وشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشیج
تصویر خشیج
((خَ))
عنصر، هیولی، ضد، مخالف، آخشیج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وخشی
تصویر وخشی
((وَ))
وشی، پارچه ای است خوش قماش و لطیف
فرهنگ فارسی معین