- وخشیج
- سعتر وسداب وعاقرقرحاو و خشیج و هزار سپند... این همه میجوشانند
معنی وخشیج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عنصر اسطقس: چهار آخشیج (عناصر اربعه)، هیولی مقابل صورت، ضد مخالف، جمع آخشیجان آخشیجها
آخشیج، هر یک از عناصر چهارگانه شامل آب و آتش و باد و خاک ، عنصر، ضد، مخالف، نقیض
هر یک از عناصر چهارگانه شامل آب و آتش و باد و خاک ، عنصر، ضد، مخالف، نقیض، برای مثال کجا گوهری چیره شد زاین چهار / یکی آخشیجش بر او برگمار (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۱)
روحانی، ایرمان
درختی با شاخه های راست و محکم که از آن نیزه درست می کردند، لیمودارو
پارسی تازی گشته وشیگ لیمو دارو درخت نیزه، خویشاوندی لیمودارو
پارچه ایست خوش قماش و لطیف وشی