جدول جو
جدول جو

معنی وحمی - جستجوی لغت در جدول جو

وحمی
(وَ ما)
زن آبستن نیک آزمند به خوردن چیزی. ج، وحام، وحامی ̍. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- امثال:
وحمی و لاحبل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محمی
تصویر محمی
حمایت شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وامی
تصویر وامی
قرض دار، وامدار، عاجز و درمانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
ویژگی حیوانی که اهلی نشده و از انسان گریزان باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رحمی
تصویر رحمی
دلسوزی که به آمرزش و بخشایش انجامد
فرهنگ لغت هوشیار
گوشتی گوشتین لمتر منسوب به لحم گوشتی گوشتین. یا استسقای لحمی. آماسی است که پلکها و اطراف خصیتین و صورت و تن سفید و املس گردد، نوعی یاقوت و آن از لحاظ جودت دون ارجوانی است. یا فتق لحمی. توموری است که در نسج بیضه پدیدآید. توضیح در منتهی الارب در شرح فتق چنین آمده: بیماریی است که در پوست خایه پیدا گردد بانحلال پرده و کوفتگی و شکافتگی در آن و در آمدن جسم غریب که پیش از شکاف محصور بود دروی و در دنباله آن افزوده شده: این جسم اگر پیه است فتق ثربی گویند و اگر امعا است معوی و اگر ریح ریحی و اگر آب مائی واگر مادء غلیظ لحمی با توجه بانکه منظور از ماده غلیظ میتواند خود نسج بیضه باشد بنابر این منظور تومور نسج بیضه است
فرهنگ لغت هوشیار
گداخته، شیر از جانوران آهنگداز گرم شده گداخته: حدید محمی، شیر اسد. گرم کننده آهن در آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وامی
تصویر وامی
قرضدار، وامدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
جانور بیابانی، خلاف اهلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسمی
تصویر وسمی
باران بهاری باران درشت
فرهنگ لغت هوشیار
وهمی در فارسی پنداره ای سمرادین منسوب به وهم: خیالی تخیلی مقابل حقیقی: (اول لذت و آن جسمانی باشد یا غیر جسمانی وهمی باشد یاحقیقی)، ناشی از تصور غلط پنداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
((وَ))
غیراهلی، آن که از مواهب تمدن دور است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وامی
تصویر وامی
بدهکار، عاجز، بدبخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
بیابانی، دد، ددمنش، درنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
Barbaric, Brutal, Ferocious, Savage, Uncivilized, Untamed, Vicious, Wild
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbare, brutal, féroce, sauvage, incivilisé, vicieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbar, vahşi, medeniyetsiz, zalim
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
ป่าเถื่อน , โหดร้าย , รุนแรง , ดุร้าย , ป่าเถื่อน , ดุร้าย , โหดร้าย , ป่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbar, brutal, buas, terbelakang, liar, jahat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
ברברי , ברוטלי , פראי , פראי , פרימיטיבי , רשע , פראי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
野蛮な , 凶暴な , 野蛮な , 野生の , 邪悪な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
野蛮的 , 残忍的 , 凶猛的 , 野性的 , 邪恶的 , 野生的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
mwitu, mkatili, mkali, asiye na ustaarabu, mwituni
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
야만적인 , 잔인한 , 사나운 , 미개한 , 야생의 , 사악한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbarzyński, brutalny, dziki, niecywilizowany, złośliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
বর্বর , নিষ্ঠুর , বন্য , অসভ্য , অব civilized , বন্য , নিষ্ঠুর , বন্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
जंगली , क्रूर , हिंसक , जंगली , असंस्कृत , जंगली , जंगली
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbarico, brutale, feroce, selvaggio, incivile, vizioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbarisch, brutal, wild, unzivilisiert, bösartig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbaars, brutaal, woest, wild, onbeschaafd, boos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
варварський , жорстокий , лютий , дикий , нецивілізований , дикий , злий , дикий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
варварский , жестокий , свирепый , дикий , некультурный , злобный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
bárbaro, brutal, feroz, salvaje, incivilizado, vicioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
bárbaro, brutal, feroz, selvagem, incivilizado, vicioso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
وحشی , ظالمانہ , بدوی , وحشی , ظالم
دیکشنری فارسی به اردو