- وجین
- عمل کندن و دور ریختن گیاه های هرز از میان کشتزار
معنی وجین - جستجوی لغت در جدول جو
- وجین
- کرانه لور کند کرانه دشت کناره دره عمل کندن گیاه هرزاز میان مزرعه باغچه عمل پیراستن زمین از علفهای هرزه
- وجین ((و))
- کندن علف های هرز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوازده تا
زن و شوهر
واحد شمارش، معادل دوازده عدد
ترکی ختایی خدیش بانو فوجین بزبان ختای خاتون باشد
زن و شوهر، جفت
آغشته
سنگین
آجیده آژده: تیرآجین شمع آجین
زهر کشنده
منسوب به جو، نان جوین
گولزن ریشخند گر
زندان سخت، دفتر زندانیان، جایگاهی در دوزخ ثابت دایم، سخت شدید
خمیر، سرشته، سرشته شده
نیکوروی، صاحب قدر و جاه، بزرگ قوم
سنگین، گران، ثقیل، کنایه از متین، باوقار
چیزی که از جو تهیه شده باشد، نان جو، جوینه، برای مثال جوینی که از سعی بازو خورم / به از میده بر خوان اهل کرم (سعدی۱ - ۱۴۹)
سخت از هر چیز، شدید، سخت، نام جایی در دوزخ، دائم، ثابت
جامه ای که در آن ابریشم خام به کار رفته باشد، برگستوان
آجیدن، پسوند متصل به واژه به معنای آجیده شده با مثلاً تیرآجین، شمع آجین
سرشین و خمیر کردن، آمیختن
منسوب به کج، جامه ای بود که در درون آن بجای پنبه ابریشم (کج) می آکندند و در روز جنگ می پوشید ند کج آکند
سیم نکره
مهتر قوم، شریف قوم، روی شناس
دردناک
کوتاه و مختصر
زمین هموار
سخت بافت: جامه، پناهگاه
مهست گرانسنگ، سنگین، آرد کبست (حنظل)، استوار رای دارای وزن سنگین گران ثقیل، با اهمیت گران قدر: روزنامه وزین
خیسانیده
درو وجین