جدول جو
جدول جو

معنی وجین - جستجوی لغت در جدول جو

وجین
عمل کندن و دور ریختن گیاه های هرز از میان کشتزار
تصویری از وجین
تصویر وجین
فرهنگ فارسی عمید
وجین
کرانه لور کند کرانه دشت کناره دره عمل کندن گیاه هرزاز میان مزرعه باغچه عمل پیراستن زمین از علفهای هرزه
فرهنگ لغت هوشیار
وجین
((و))
کندن علف های هرز
تصویری از وجین
تصویر وجین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوجین
تصویر دوجین
دوازده تا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوجین
تصویر زوجین
زن و شوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوجین
تصویر دوجین
واحد شمارش، معادل دوازده عدد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوجین
تصویر فوجین
ترکی ختایی خدیش بانو فوجین بزبان ختای خاتون باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوجین
تصویر دوجین
((دُ))
دوازده عدد از یک شیء، بسته دوازده تایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زوجین
تصویر زوجین
((زُ جِ))
تثنیه زوج، زن و شوهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زوجین
تصویر زوجین
زن و شوهر، جفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عجین
تصویر عجین
آغشته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وزین
تصویر وزین
سنگین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آجین
تصویر آجین
آجیده آژده: تیرآجین شمع آجین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجین
تصویر رجین
زهر کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوین
تصویر جوین
منسوب به جو، نان جوین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجین
تصویر دجین
گولزن ریشخند گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجین
تصویر سجین
زندان سخت، دفتر زندانیان، جایگاهی در دوزخ ثابت دایم، سخت شدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجین
تصویر عجین
خمیر، سرشته، سرشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وجیه
تصویر وجیه
نیکوروی، صاحب قدر و جاه، بزرگ قوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وزین
تصویر وزین
سنگین، گران، ثقیل، کنایه از متین، باوقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوین
تصویر جوین
چیزی که از جو تهیه شده باشد، نان جو، جوینه، برای مثال جوینی که از سعی بازو خورم / به از میده بر خوان اهل کرم (سعدی۱ - ۱۴۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سجین
تصویر سجین
سخت از هر چیز، شدید، سخت، نام جایی در دوزخ، دائم، ثابت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کجین
تصویر کجین
جامه ای که در آن ابریشم خام به کار رفته باشد، برگستوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آجین
تصویر آجین
آجیدن، پسوند متصل به واژه به معنای آجیده شده با مثلاً تیرآجین، شمع آجین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عجین
تصویر عجین
سرشین و خمیر کردن، آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به کج، جامه ای بود که در درون آن بجای پنبه ابریشم (کج) می آکندند و در روز جنگ می پوشید ند کج آکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لجین
تصویر لجین
سیم نکره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجیه
تصویر وجیه
مهتر قوم، شریف قوم، روی شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجیع
تصویر وجیع
دردناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجیز
تصویر وجیز
کوتاه و مختصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجید
تصویر وجید
زمین هموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجیح
تصویر وجیح
سخت بافت: جامه، پناهگاه
فرهنگ لغت هوشیار
مهست گرانسنگ، سنگین، آرد کبست (حنظل)، استوار رای دارای وزن سنگین گران ثقیل، با اهمیت گران قدر: روزنامه وزین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ودین
تصویر ودین
خیسانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویجین
تصویر ویجین
درو وجین
فرهنگ لغت هوشیار