- وجیز
- کوتاه و مختصر
معنی وجیز - جستجوی لغت در جدول جو
- وجیز ((وَ))
- مختصر، کوتاه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مختصر، کوتاه، کلام مختصرومفید
وجیزه در فارسی مونث وجیز سخن پیراسته مونث وجیز، کلام مختصر و مفید: (و نقش طرازاین نسیج و جیزه ماثر این دولت را ساخت)
اکاسیا
نیکوروی، صاحب قدر و جاه، بزرگ قوم
عمل کندن و دور ریختن گیاه های هرز از میان کشتزار
نامرد نامرد ناراز دار، سرین
پرگ دهنده، سر پرست تملق چرب زبانی. یا مجیز کسی را گفتن، تملق گفتن از او: تا کی باید مجیز آسیابان را بگوییم ک اجازه دهنده رخصت دهنده، ولی و مصلح امر یتیم، بنده ماذون در تجارت
انجام یافته درد بی درمان، ریمناک پلید
مهتر قوم، شریف قوم، روی شناس
کرانه لور کند کرانه دشت کناره دره عمل کندن گیاه هرزاز میان مزرعه باغچه عمل پیراستن زمین از علفهای هرزه
دردناک
زمین هموار
سخت بافت: جامه، پناهگاه
کوته سخنی
صمغ درخت انب است. توضیح بنظرمی آید انب محرف و تغییریافته کلمه نب نب باشد که یکی از گونه های اقاقیا است
صمغ، نوعی صمغ
تملق، چاپلوسی
حجاز، برای مثال شاهدان می کنند خانۀ زهد / مطربان میزنند راه حجیز (سعدی۲ - ۴۶۱) ، شمس حق و دین بتاب بر من و تبریزیان / تا که ز تف تموز سوزد پردۀ حجیز (مولوی۲ - ۴۴۳)
گور، کرانه بیابان طرف جانب سوی
سخن کوتاه، کار کوتاه، فرزکار، کم اندک