پرده، چیزی که برای جلوگیری از نور جلو پنجره یا در نصب می کند برای مثال چون دیگران ز دل نروی گر روی ز چشم / کاندر میان جانی و از دیده در حجیب (سعدی۲ - ۳۲۰)
پرده، چیزی که برای جلوگیری از نور جلو پنجره یا در نصب می کند برای مِثال چون دیگران ز دل نروی گر روی ز چشم / کاندر میان جانی و از دیده در حجیب (سعدی۲ - ۳۲۰)
روزینه و راتب از طعام و جز آن. (منتهی الارب). وظیفه. (اقرب الموارد). روزینه و راتب از طعام و جز آن. وظیفه و وجه گذران از طعام و جز آن. (آنندراج) ، بیع و هو ان یوجب البیع علی ان یاخذ البایع من ثمنه بعضاً فبعضاً فاذا استوفی یقال استوفی وجیبته. (منتهی الارب). وجیبه آن است که بیع بدانگونه ایجاب گردد که ثمن به اقساط به بایع مسترد گردد و چون همه ثمن به بایع رد شد گویند استوفی وجیبته. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). لزوم بیع و دریافت وجه آن کم کم و همینکه تمام وجه دریافت شد میگویند قد استوفی وجیبته. (ناظم الاطباء)
روزینه و راتب از طعام و جز آن. (منتهی الارب). وظیفه. (اقرب الموارد). روزینه و راتب از طعام و جز آن. وظیفه و وجه گذران از طعام و جز آن. (آنندراج) ، بیع و هو ان یوجب البیع علی ان یاخذ البایع من ثمنه بعضاً فبعضاً فاذا استوفی یقال استوفی وجیبته. (منتهی الارب). وجیبه آن است که بیع بدانگونه ایجاب گردد که ثمن به اقساط به بایع مسترد گردد و چون همه ثمن به بایع رد شد گویند استوفی وجیبته. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). لزوم بیع و دریافت وجه آن کم کم و همینکه تمام وجه دریافت شد میگویند قد استوفی وجیبته. (ناظم الاطباء)
در شبانه روزی یک وقت نهادن طعام خوردن را. (تاج المصادر بیهقی). عادت دادن نفس و عیال و اسب خود را به یک بار خوردن در شبانه روزی، یک بار دوشیدن ناقه را در شبانه روزی، مانده شدن ستور و جز آن، بسته شدن فله در پستان ناقه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بیفکندن. (تاج المصادر بیهقی). بر زمین زدن، لازم گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
در شبانه روزی یک وقت نهادن طعام خوردن را. (تاج المصادر بیهقی). عادت دادن نفس و عیال و اسب خود را به یک بار خوردن در شبانه روزی، یک بار دوشیدن ناقه را در شبانه روزی، مانده شدن ستور و جز آن، بسته شدن فله در پستان ناقه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بیفکندن. (تاج المصادر بیهقی). بر زمین زدن، لازم گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)