جدول جو
جدول جو

معنی وجهاء - جستجوی لغت در جدول جو

وجهاء
(وُ جَ)
جمع واژۀ وجیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). به معنی مهتر قوم و با قدر و منزلت. (آنندراج). رجوع به وجیه شود
لغت نامه دهخدا
وجهاء
جمع وجیه، مهتران سروران زیبا رویان جمع وجیه
تصویری از وجهاء
تصویر وجهاء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وجاء
تصویر وجاء
ضربه ای که با کارد یا دست به جایی از بدن زده شود
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
ماء وجاء، آب بی خیر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آب بد بی خیر. (ناظم الاطباء). رجوع به وجا شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
مؤنث اوره . (منتهی الارب). زن گول و احمق. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، سحابه ورهاء، ابر بسیارباران. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، ریح ورهاء، باد تند و شتاب وزنده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
مؤنث اوجر به معنی زن ترسان و گویند وجراء استعمال نشود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
کون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سافله. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دبر مردم. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
شترمادۀ سخت و استواراندام، این مأخوذ از وجین است و گویند وجناء ناقۀ بزرگ وجنه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و گویند ناقه عظیمه الوجنتین. (اقرب الموارد). اشتری سخت کوهان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ستور مادۀ سوده سم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شترمادۀ سوده سم. (آنندراج). مادیان و دیگر ستور مادۀ سوده سم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
زن خوشرنگ با اندکی سپیدی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شی وَ / وِ)
بخیلی کردن: اجهی فلان علینا، بخیلی نمود بر ما. (منتهی الارب)،
{{صفت}} آنکه در آفتاب چیزی نبیند. روزکور. (تاج المصادر)، مرد دیداری تمام خلقت، اسب که غرۀ وی همه روی وی را گرفته باشد، احول دیداری. (منتهی الارب). و عبارت تاج العروس این است: (و) الأجهر، الأحول الملیح الجهره، ای الحوله. مؤنث: جهراء. ج، جهر
لغت نامه دهخدا
تصویری از ودهاء
تصویر ودهاء
خوش آب و رنگ: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضجهاء
تصویر ضجهاء
گوسفندان بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجهاء
تصویر اجهاء
ابرگشادگی باز شدن ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجاء
تصویر وجاء
بی سود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجها
تصویر وجها
جمع وجیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجاء
تصویر وجاء
((وَ))
آن چه که در آن خیر و نفعی نباشد. مانند، چاه بدون آب
فرهنگ فارسی معین