جدول جو
جدول جو

معنی وجعات - جستجوی لغت در جدول جو

وجعات
(وَ جِ)
جمع واژۀ وجعه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد). رجوع به وجعه شود، جمع واژۀ وجع. (منتهی الارب). رجوع به وجع شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وجنات
تصویر وجنات
روی، چهره، صورت، سیما، گونه، رخ، غرّه، رخساره، دیمه، چیچک، دیباجه، چهر، لچ، خدّ، گردماه، سج، عارض، دیباچه، دیمر، رخسار، عذار، محیّا
فرهنگ فارسی عمید
(وَ دَ)
جمع واژۀ ودعه و آن شبه سپید است که از دریا برآرند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به ودع و ودعه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
جمع واژۀ وجبه. (منتهی الارب). دفعات الاکل. رجوع به وجبه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ جَ)
جمع واژۀ وجنه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (دهار). جمع واژۀ وجنه که به معنی رخسارۀ آدمی باشدو موی ریش در آنجا نمیروید و آن پهلوی بینی و زیر چشم میباشد و آن موضوع اگرچه جز رخساره است مگر مجازاً رخساره را گفته میشود. (آنندراج) (غیاث اللغات) : و اشک ندامت بر صفحات وجنات از فوارۀ دیدگان رها کرد. (سندبادنامه ص 153). رجوع به وجنه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ جِ)
جمع واژۀ وجل. (از اقرب الموارد). رجوع به وجل شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
کون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سافله. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دبر مردم. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(وَ قَ)
جمع واژۀ وقعه. (اقرب الموارد). رجوع به وقعه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از توجعات
تصویر توجعات
جمع توجع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجنات
تصویر وجنات
رخسار و گونه را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجعا
تصویر وجعا
کون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجنات
تصویر وجنات
((وَ جَ))
جمع وجنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وقعات
تصویر وقعات
((وَ قَ))
جمع وقعه
فرهنگ فارسی معین