جدول جو
جدول جو

معنی وجرگر - جستجوی لغت در جدول جو

وجرگر(وَ جَ گَ)
مفتی و فتوی دهنده. (آنندراج) (برهان). مفتی و آنکه فتوی میدهد. (ناظم الاطباء). رجوع به وجر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورگر
تصویر ورگر
(پسرانه)
با دوام (نگارش کردی: وهرگر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وچرگر
تصویر وچرگر
قاضی، فتوی دهنده، مفتی، حاکم شرع، برای مثال بوسه و نظرت حلال باشد باری / حجت دارم براین سخن ز وچرگر (زینبی - شاعران بی دیوان - ۴۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
(وَ چَ گَ)
مفتی. فتوی دهنده، پیغمبر و رسول. (برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). (مشتق از وزاره به معنی گداره و گر علامت فاعلی) گذارش گر. و کلمه وزیر نیز معرب همین وچر است. (از یادداشت مرحوم دهخدا) :
بوسه و نظرت حلال باشد باری
حجت دارم بر این سخن ز وچرگر.
زینبی.
در نسخۀ حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی که کتابت آن در 776 هجری قمری است مینویسد: چرگر، سرودگوی بود. شاعر گوید:
همیشه دشمن تو سوخته تو ساخته بزم
به بزم ساخته، رود آخته دوصد چرگر
و چرگر دیگر مفتی بود. زینبی گوید:
بوسه ونظرت حلال باشد باری
حجت دارم بر این سخن روا چرگر. (کذا).
چنانکه مشهود است کلمه چرگراست نه وچرگر برای اینکه بعد از چرگر به معنی سرودگوی مینویسد چرگر دیگر لیکن شعر زینبی را که شاهد می آورد مصرع دوم طوری است که اگر ز وچرگر بخوانیم وزن درست میشود و فرهنگها از همین جا به اشتباه افتاده اند ولی بی شبهه مصراع ثانی غلط است و شاید اصل چنین بوده: حجت دارم بر این سخن از چرگر یا بر چرگر یا ز گفتۀ چرگر، با اینهمه کلمه ای در پهلوی هست بدینصورت ’واژی تاژ’ به معنی قاری و نمازگزار و خوانندۀ ادعیۀ دینی و امثال آن است. واﷲ اعلم. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وچرگر
تصویر وچرگر
فتوی دهنده، مفتی
فرهنگ لغت هوشیار
وراگر اگر هم عجزنبود از قدر ورگر بود جاهلی از عاجزی بدتر بود. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وچرگر
تصویر وچرگر
((~. گَ))
مفتی، حاکم شرع
فرهنگ فارسی معین