جدول جو
جدول جو

معنی وجاهت - جستجوی لغت در جدول جو

وجاهت
وجیه شدن، صاحب جاه و مقام شدن، عزت و حرمت، خوب رویی، زیبایی
تصویری از وجاهت
تصویر وجاهت
فرهنگ فارسی عمید
وجاهت
(وَ هََ)
خوبرویی و زیبایی. خوشگلی. (ناظم الاطباء). خوبرویی. (آنندراج). حسن و جمال. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) ، روشناسی، عزت. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). و به کسر واو خطاست. (غیاث اللغات از کشف و مزیل و صراح) (آنندراج). رجوع به وجاهه شود
لغت نامه دهخدا
وجاهت
خوبروئی و زیبائی، حسن و جمال، عزت
تصویری از وجاهت
تصویر وجاهت
فرهنگ لغت هوشیار
وجاهت
((وَ یا وِ هَ))
عزّت، حرمت، خوب رویی، زیبایی
تصویری از وجاهت
تصویر وجاهت
فرهنگ فارسی معین
وجاهت
جمال، حسن، خوشگلی، زیبایی، صباحت، قشنگی، مقبولی، پذیرش عام، مقبولیت
متضاد: زشتی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ زَ)
وجازه. کوتاهی در سخن. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به وجازه شود
لغت نامه دهخدا
(وِ)
اندازه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زهاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : هذا وجاه الف، این مقدار هزارست، جمع واژۀ وجیهه، جمع واژۀ وجیه. (ناظم الاطباء). رجوع به وجیه و وجیهه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ لَ / لِ دَ)
روباروی. رویاروی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : قعدت وجاهک (مثلثه) ، یعنی نشستم رویاروی تو، همچنین است قعدت تجاهک. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وِ هََ)
کسی که وجاهت دارد. زیبا. وجیه. خوشروی. خوشگل.
لغت نامه دهخدا
تصویری از رجاهت
تصویر رجاهت
فزونی، برتری
فرهنگ لغت هوشیار
وجاهت در فارسی خوبرویی، روشناسی، هژیری (عزت و آبرو)، گاه (جاهه) پایگاه پایه، ارج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجازت
تصویر وجازت
مختصربودن، اختصار ایجاز: (و بیت عنصری اگر چه در آن بسطی کرده است نیکوتر و عذب تر از بیت رودکی است با وجازت آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجازت
تصویر وجازت
((وَ زَ))
اختصار، ایجاز
فرهنگ فارسی معین