جدول جو
جدول جو

معنی وثائر - جستجوی لغت در جدول جو

وثائر
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وثیره. (منتهی الارب) (آنندراج). زن پرگوشت یا فربه بایستۀ همخوابگی. (آنندراج). رجوع به وثیره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثائر
تصویر ثائر
منتشرشونده، برانگیخته شونده
فرهنگ فارسی عمید
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وثیله، به معنی وزغ. (دهار). رجوع به وثیله شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وثیقه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (دهار). عهد و پیمان محکم. رجوع به وثیقه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وتیره بر وزن سفینه. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وتیره شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وکیره، به معنی مهمانی بنای نو. (مهذب الاسماء). رجوع به وکیره شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نعت فاعلی از ثور و ثوران، کینه کشندۀ دوست یا خویشاوند. کینه خواهی که آرام نگیرد تا قصاص نیابد. کینه کشنده. قصاص کننده، خشم. غضب. یقال: ثار ثائره، أی هاج، ثائرالرأس، ژولیده و پریشان موی
لغت نامه دهخدا
تصویری از وثائق
تصویر وثائق
وثایق در فارسی، جمع وثیقه، گرویی ها جمع وثیقه: (دبیری صناعتی است... منتفع در مخاطباتی که در میان مردم است بر سبیل محاورت و مشاورت و مخاصمت... در مدح و ذم... و بزرگ گردانیدن اعمال و خرد گردانیدن اشغال و ساختن وجوه عذر و عتاب و احکام وثائق (وثایق) و اذکار سوابق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثائر
تصویر ثائر
کینه کشنده، قصاص کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وثائق
تصویر وثائق
((وَ ئِ))
جمع وثیقه
فرهنگ فارسی معین
زمینی که کشت نشود، زمین رها شده و بایر
فرهنگ گویش مازندرانی