جدول جو
جدول جو

معنی وتوحه - جستجوی لغت در جدول جو

وتوحه
(فَ شَ)
وتاحه. (ناظم الاطباء). کم گردیدن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (المنجد). رجوع به وتاحه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ کَ لَ)
کم گردیدن چیزی. (منتهی الارب) (المنجد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اندک شدن و حقیر شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
وقاحه. قحه. وقح. شوخ گرفتن و سخت شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سخت شدن سم. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) ، بی شرم شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). کم شدن شرم و حیا و بی پروا شدن بر ارتکاب قبایح و زشتی ها. (اقرب الموارد). شوخ روی شدن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(وَ تَ حَ)
چیزی اندک. (منتهی الارب). گویند مااغنی عنی وتحه، ای شیئاً. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). بی نیاز نکرد مرا چیز اندک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
وتاحه. وتوحه. کم کردن عطاء و دهش را. (از المنجد). رجوع به وتاحه شود
لغت نامه دهخدا
هذیان، بیهوده گویی
فرهنگ گویش مازندرانی